کتاب های منتشره

  • اقتصاد سیاسی
  • موضوعات اجتماعی

جستجوی موضوعات منتشر شده

۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

اعلامیۀ انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان

درد و غم از جان دادن یازده تن از کارگران معدن زغال سنگ نهرین را به نیروی رهایی بخش مان  تبدیل کنیم!


انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان در حالی از خبر دردناک جان دادن یازده تن از کارگران شریف کشور ما در معدن زغال سنگ نهرین ولایت بغلان اطلاع حاصل می کند که هر روز صدها کارگر و دهقان و زحمتکش فقیر  وطن ما در انواع و اقسام ستم های نیروهای خارجی و داخلی ، جان های شان را از دست می دهند. ما به حیث جزوی از زحمتکشان کشور، جان دادن این کارگران عزیز را  لکه سیاه بر پیشانی دولتی می دانیم که در ده سال گذشته با حمایت نیروهای خارجی به جز کشتار و ستم و درد  چیزی دیگر به کارگران نداده است. 

این کارگران در حالی زیر آوار زغال سنگ دفن می شوند که حاکمیت و دولت کنونی کشور ما لیلام کردن معادن وطن عزیز ما را به سرمایه داران داخلی و خارجی آغاز کرده است و هر روز  از «فایده های» آن با شور و شوق صحبت می کند و واضح است که کارگران عزیز در میان این همه «فایده های» دولت،  به جز از مرگ، درد و رنج و کار طاقت فرسا چیزی بدست نمی آورند. دولت فعلی که دولت سرمایه داران و زمینداران کلان است، کارگران را  پرزه هایی می دانند  که باید به مرور زمان کهنه شوند و به جایش پرزه های جدید (فرزندان کارگران) به کار شروع کنند، از همین خاطر اگر کارگران در میان زغال سنگ دفن هم شوند، برای لحظه ای هم چرت حاکمان کنونی خراب نمی شود، چون این حاکمان شرایطی را بوجود آورده اند که هزاران کارگر دیگر مجبوراً به معادن زغال سنگ خواهند رفت و زغال استخراج خواهد شد و کارخانه های سرمایه داران تولید خود را ادامه خواهد داد.
 کارگران،  از فقیرترین و غریب ترین انسان های وطن ما هستند که در وضعیت بسیار بد اقتصادی زندگی و کار می کنند. این انسان های زحمتکش که مالک هیچ چیز نیستند، یا باید برای صاحبان کار، یعنی اربابان و کارفرمایان چون برده ها تا آخر عمر کار کنند، در جریان کار بمیرند، دست و پای شان قطع گردد و با مرگ تدریجی در کارخانه ها، شرکت ها، تصدی ها، ادارات دولتی، معادن و ... زندگی شان پایان یابد؛ یا باید با هم متحد شوند، کمک سایر زحمتکشان فقیر را جلب نمایند و با اتحاد،  به رهایی و آزادی خود رسیده و زنجیر های بردگی را بشکنند، و تاریخ نشان داده است که کارگران در نهایت راه دوم را انتخاب کرده و برای نجات شان  راهی جز این  هم ندارند.

انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان، ضمن همدردی با تمام کارگر ان کشور ما که یازده تن از فرزندان زحمتکش خود را  به خاطر منافع اربابان ظالم از دست داده، باور دارد که درد و اندوه از دست دادن این کارگران را باید به نیروی رهایی بخش تبدیل کرده و اعلام  می دارد که با تمام توان در خدمت  حرکت های رهایی بخش کارگران و سایر زحمتکشان فقیر کشور ما قرار داشته و تلاش می کند تا سهم خود را در این حرکت ها ایفا کرده، چون می داند که  زحمتکشان کشور ما روزی  زنجیر بردگی را خواهند شکست.

انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان
4 جدی 1390

اعلامیۀ انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان

دستفروشان و دارندگان کراچی ھای دستی، تحمل بس است

دولت پولداران، ثروتمندان، خان ها و اربابان که زحمتکشان را مورچه های روی زمين هم حساب نمی کنند، در اين اواخر تصميم گرفته است که دستفروشان و دارندگان کراچی های دستی را از تمام شهر های کلان افغانستان جمع کنند. اين دولت که نه با درد و رنج زحمتکشان آشنا است و نه هم ارزشی برای طبقات زحمتکش قائل می شود، به پوليس خود دستور داده است که تمام چهار راهی های شهر های بزرگ را از دستفروشان و دارندگان "پاککنند.

دستفروشان و دارندگان کراچی های دستی که از جمله مردم فقیر افغانستان به شمار میروند، هر صبح پيش از طلوع آفتاب بر روی جاده ها می ريزند و تا ناوقت ھای شب برای اينکه به خانواده های شان لقمۀ نانی برده باشند،  بی وقفه کار می کنند که کارشان در هیچ نوع "قانون کار" نمی گنجد؛ آن ها نه رخصتی دارند، نه تفريح، نه اضافه کاری، نه مريضی و نه آرامش. تمام روز گرد می خورند، دود می خورند، پوليس و ترافيک آن ها را با لگد می زنند، کراچی های شان را چپه می کنند، توهین می شوند، مشت می خورند، پول شان گرفته می شود، ميوه و سبزی شان دزدی می شود، از يک جا به جا ديگر فرار می کنند، در انتحاری کشته می شوند، در انفجار زخمی می شوند، اما به جای گدائی پيش دروازه های مؤسسات خيريه، با بازوی خودشان نان می خورند.

اما با تمام اين زحمت، دولت کنونی که دولت سرمايه داران خارجی و داخلی است و در فکر غريب و زحمتکش نيست و بايد هم نباشد، اجازه کار کردن را از اين انسان ها می گيرد. نمی گذارد که اين انسان های زحمتکش با بازوی خود شان کار کنند. وقتی آن ها بيکار بمانند، چه چاره می توانند داشته باشند، جز اين که قهر خود را نشان بدهند. چنانچه دارندۀ کراچی دستی با آتش زدن خود در کشور تونس نشان داد و بالاخره در شعله های همان قهر بود که دولت ديکتاتور تونس سرنگون شد.

انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان باور دارد که دستفروشان و دارندگان کراچی های دستی از جمله طبقات زحمتکش کشور ما بوده و وقتی می تواند از زندگی رنج آور و دردناک کنونی رهایی پيدا کنند که با هم متحد شوند و با ساير زحمتکشان ديگر مثل کارگران و دهقانان دست اتحاد بدهند تا جواب تمام توهین ها، مشت خوردن ها، لگد خوردن ها و آزار و اذيتی را که تحمل کرده اند، به طور قاطع بدهند، پس بر اين انسان های زحمتکش است که ديگر صدا بزنند که تحمل بس است!


انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان
24 قوس 1390

۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه

زحمتکشان؛ قربانیان اصلی اقتصاد مافیائی و فساد حاکم در کشور اند

اعلامیۀ
انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان

پولدار ها با استفاده از سیاست های نظام اقتصاد بازار که بعد از سال 2001 در کشور ما رواج پیدا کرده، به شکل لجام گسیخته و بی مانندی به جولان درآمده و زمینۀ خوبی را برای غارت و چپاول مردم فقیر و بیچارۀ ما یافته است. آنها از این وضعیت استفاده نموده و به میل خود نرخ ها را تعیین نموده و قیمت ها را بالا می برد و هیچ نیرو و قدرت دولتی را توان مقابله با آنها نیست، چرا که نفوذ و ریشۀ آنها به چوکی های بند دولتی نیز می رسد.
زور و قدرت سیاسی و اقتصادی پولدار ها یا صاحبان وسایل تولید که بر بستر های نرم و در خانه های مجلل با پیشرفته ترین امکانات زندگی می کنند و در موتر های آخرین مودل گشت و گذار دارند، بر دستگاه دولتی در تمامی بخش ها و ساحات دیده می شود؛ این طبقه از بی کفایتی و ضعف نظام همیشه سود برده و با کوچکترین فرصت به دست آمدۀ اقتصادی، به احتکار و انحصار دست می زند تا به سود های هنگفت دست یابند. هنگامیکه مسوولان دولتی به شکل نمایشی و فرمایشی با احتکار کننده ها و انحصار کننده ها بر خورد های سطحی و ظاهری می نمایند، مدافعان اقتصاد بازار و حامیان سکتور خصوصی چنان هیاهو و سر و صدا ها را در رسانه ها به راه می اندازند که حکومت وادار به عقب نشینی می شود.
در شرایطی که زمستان قبل از وقت اکثریت ولایات کشور ما را مورد تهدید قرار داده و برف سنگین ساکنین مناطق شمال و مرکزی را غافلگیر ساخته، یکی دیگر از تراژیدی ها و مصائب سالجاری برای زحمتکشان ما بلند رفتن سر سام آور قیمت گاز مایع می باشد.
نزدیک به یک ماه است که قیمت هر کیلو گاز مایع از 50 افغانی به 120 افغانی و در بعضی ساحات به بیشتر از آن افزایش یافته است، حتی در بعضی از ساحات شهر کابل قلت گاز مایع دیده شده و با همین قیمت ها نیز گاز مایع پیدا نمی شود.
حکومت برای جلوگیری از افزایش بی رویۀ قیمت گاز مایع، اعلام کرد که بر بازار نظارت و کنترول نموده و به هیچ کس "اجازه" نمیدهد که یک کیلو گاز مایع را از 55 افغانی بیشتر به فروش برساند و با گرانفروشان بر خورد قانونی خواهد نمود!!
این برخورد و عکس العمل مسوولان حکومت افغانستان با احتکار کننده ها و گرانفروشان، بسیار ضعیف و مسخره می باشد، حتی احتکار کننده ها و انحصارگران که دست بالای بر نظام دارند، نیز با این قیمت گذاری وزارت تجارت به دیدۀ تمسخر آمیز دیده و کماکان به گرانفروشی خود ادامه میدهد.
زحمتکشان باور کامل دارند که نرخ گذاری های موقت و مقطع یی هیچ تاثیر مثبتی بر زندگی شان نداشته و نه تنها قیمت ها پائین نمی آید بلکه این اقدامات نمایشی به جای کاهش قیمت ها باعث قلت مواد و بلند رفتن قیمت ها می گردد.
حکومت با ایجاد چند محل فروش گاز مایع در شهر پنج ملیونی کابل نمی تواند درد بیکاری، فقر، بی روزگاری، فساد و نبود سر پناه زحمتکشان را دوا نماید. با آنکه مسوولان حکومت ادعا دارد که نیازمندی های مردم را با تعیین نرخ گاز مایع به 55 افغانی و ایجاد محلات توزیع آن رفع نموده و به مشکل مردم رسیدگی کرده، اما این اقدام نه تنها هیچ تغییری در وضعیت قیمت ها نیاورده بلکه علاوه بر قلت گاز مایع، زمینه را برای فساد بیشتر عده ای دیگری از حکومتی ها و سکتور خصوصی فراهم ساخته است.
 درشرایطی که نشانه های از زمستان سرد و طاقت فرسا در کشور به وضوح دیده می شود، از یکطرف هر روز قیمت مواد سوخت افزایش یافته و هیچ نشانه ای از کاهش قیمت ها دیده نمی شود، از جانب دیگر در یک سمت فقر و بیکاری زحمتکشان بیشتر گردیده و در سمت دیگر مافیای اقتصادی با استفاده از فساد حاکم در ادارات حکومتی به غارت خود ادامه  داده و تلاش دارد تا سود بیشتر را کمائی نموده و به سرمایه های افسانوی زودتر برسد.
انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان به حیث نهادی که مشکلات و درد زحمتکشان را بیشتر از همه درک میکند خود را مکلف می داند تا صدای اعتراض و خشم کارگران، دهقانان، اهل کسبه، کراچی وان ها، معلمان، مامورین پائین رتبۀ دولتی و سایر زحمتکشان کشور را از وضیعت موجود به خصوص دررابطه به بالا رفتن چند برابر قیمت گاز مایع که خارج از توان خرید اکثریت جامعه می باشد، بلند نموده و باور دارد که بازی موش و پشک بین حکومت و پولدار ها نمی تواند آنان را فریب دهد.  

قوس 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

د زیارکښانو ماشومان هم زیارکښ دي


افغانستان یو له هغو هیوادونو څخه دی چې زیات خلک یې زیارکښ دي، خو دولت یې چې د بهرنیو ملاتړ له ځان سره لري، د زیارکښانو دولت نه دی. په اوسني دولت کې هغه شتمن او بډایه او خانان او اربابان او فیوډالان دي چې آسانتیاوې لري، دولت د هغوی په خدمت کې دی، قانون ورباندې نه پلی کیږي، د ښارونو ښه ځایونه هغوې ته ورکول کیږي او هر څه چې وغواړي همغسې کولاې شي. د دې خلاف زیارکښان زحمت کاږي، آسانتیاوې نلري، ماشومان یې سخت ژوند لري، د پولیسو لخوا وهل کیږي، له ناروغۍ مري او مجبوره دي چې په ډیرو کوچنیو عمرونو بیلابیل کارونه لکه د موټرو پاکول، پلاستیک خرڅول، وزن کول او داسې نور کارونه تر سره کړي.

لکه څرنګه چې مو وویل، زیارکښان د پانګوالو (سرمایه دارو) او خانانو  په دولت کې  هیڅ ډول اسانتیاوې نلري. دا وخت د کابل په شان یوه ښار کې په هغو سیمو کې چې بیوزلي او نیستمن خلک اوسیږي، آن اوبو ته د لاسرسۍ آسانتیا هم نشته او د د دې ځای خلک ټول کارګران، کسبګر، د دولت ټیټ رتبه مامورین او ښوونکي دي، مجبوره دي چې اوبه هم په بیه واخلي. له هغه ځایه چې دا خلک د ورځې لخوا په کارونو بوخت دي نو هغه څوک چې ماشومان نلري، د نورو زیارکښانو ماشومان دوې ته اوبه راوړي او هره ټپکه اوبه په شلو افغانیو خرڅوي.

که چیرې دغو سیمو لکه ده افغانان، دهمزنګ، واصل آباد، کارته نو او د آسمایی غرونو څنډو او نورو غرنو سیمو ته لاړ شو، نه وبه ګورو چې ماشومان له هوارۍ څخه په څومره ستونزو او کړاونو سره اوبه آن د غره څوکې ته خیژوي چې یو څه پیسې وګټې او له خپلو زیارکښو پلرونو او میندو سره مرسته وکړي. طبیعي خبره ده چې دا زیارکښ ماشومان، چې د ټولنې د نابرابره او بی عدالته سیستم له امله مجبوره دي د ماشومتوب له عمر څخه کار وکړي، تر آخره پورې، تر هغه چې شتمن حاکم وي، زیارکښ او بیوزله پاتې کیږي.

دا ماشومان، هغه وخت کولای شی له ژوند څخه خوند واخلي چې زیارکښ پلرونه او میندې یې د نورو ګاونډیانو سره چې هغوې هم زیارکښ دي، یو ځای شي، د خلاصون لاره پیدا کړي او پری نه ږدي چې شتمن په خپل ظالمانه سیستم سره د هغوې ماشومان هم د کار په ارزانه لښکر باندې بدل کړي.

د خواړو نړیواله ورځ د زیارکښانو د لوږې په منځ کې ولمانځل شوه


د خواړو نړیواله ورځ په داسې حال کې په افغانستان کې ولمانځل شوه چې د افغانستان خلک په خاصه توګه د څوارلس ولایتونو زیارکښان د وچکالۍ له امله له لوږې سره مخ دي. په مجموعي ډول د هغو ارقامو پر بنیاد چې دولت خپاره کړي دي څه باندی ۳۰ فیصده خلک د لوږې د کرښې لاندې ژوند کوي. په داسې حال کې چې اوسنی وضعیت په ښکاره توګه دا بیانوي چې دا شمیره کمه ده او باید له دې ډیر کسان له لوږې سره مخامخ وي او د فقر او نادارۍ د کرښې لاندې ژوند وکړي.

په داسې حال کې چې افغانستان ډیره ځمکه او روان سیندونه لري، خو له هغه ځایه چې اوسنی دولت د زیارکښانو دولت نه دی او یوازی مافیايي کسان، زورور، خانان، فیوډالان، شتمن او بډایه سوداګر او پانګوالان ترې ګټه اخلي او که ښکاره ووایو د همدې کسانو دولت دی او زیارکښان یوازې د خپل قدرت او اختیار د استحکام او پیاوړتیا لپاره کاروي، نو نه یوازې د زیارکښو کارګرانو او دهقانانو د ژوندانه د ښه کیدو لپاره کومه برنامه او پروګرام نه لري، بلکې هر ورځ کرنیزې ځمکې غصبوي او ورباندې لوکس لوکس ښارګوټي جوړوي.

ټولو زیارکښو ورونو او خویندو ته معلومه ده چې زیارکښان څومره زیات زحمت او زیار باسي او د تندي په خوله او د ورغوي په تڼاکو پیسې پیدا کوي چې ورباندې خپلې کورنۍ ته ډوډۍ واخلي. زیارکښان د خپلو پیسو ۹۰ فیصده د خوراکي موادو په اخیستو لګوي او د اولادونو د تعلیم، جامو، تفریح، دوا او ډاکټر لپاره ورته پیسې نه پاتې کیږي، خو بیا هم وږي پاتې کیږي، حال دا چې که تاسو په کابل کې سرینا هوټل، کانټیننټل هوټل، صافي لنډمارک او يا په مزار شریف، جلال آباد، هرات، کندهار او په نورو ښارونو کې لوکسو لوکسو هوټلونو ته ولاړ شئ، نو وبه ګورئ چې دولتي چارواکي، سوداګر او تاجران، اربابان او خانان او پانګوال د میز شاوخوا ناست او په زرګونه افغانۍ د یوې وخت ډوډۍ لپاره مصرفوي خو کله چې خیټې ډکې کړي بیا چیغې وهي چې بهرنیان دې موږ سره مرسته وکړي څو بیوزلي وږي پاتی نشي!!

زیارکښان وروڼه او خویندې باید په دې پوه شي، هغه دولت چې بهرنیانو ته لاس اوږد کړي او د بهرنیو په مرسته رامنځته شوی وي، داسې دولت دوې ته هیڅ څه نشي ورکولای، ځکه کله چې یو دولت په میلیونه میلیونه افغانۍ د معدني اوبو، لوکسو موټرونو، فرنیچر او د سفرونو لپاره کاروي خو بیا هم هغه هیوادونو ته چې د زیارکښانو د وژلو لپاره یې ټانک او طیارې راوستي، د «خیرات» لاس اوږدوي خو کله چې پیسې لاس ته ورغلې نو ګوری چې د دولتي چارواکو وروڼه کارخانې جوړوي، بانکونه جوړوي، ښارګوټي جوړوي، تلویزیونونه جوړوي او نور. آیا داسې دولت کولای شي زیارکښانو ته کار وکړي؟

ښکاره خبره ده، څوک چې زیارکښ نه وي او د کارخانو، ښارګوټو او بانکونو مالک وي، هغه نه یوازې نشي کولای د زیارکښانو لپاره کار وکړي، بلکې د زیارکښانو د بدبختۍ سبب ګڼل کیږي. نو زیارکښان باید دې ته انتظار ونه باسي چې دولتي چارواکي او بهرنیان چې د وژنې لپاره ډیر راکټونه او ټوپکې او د بمبارۍ لپاره طیارې لري، د خواړو په نړیواله ورځ بیا څه دروغ او رښتیا وایي، دا زیارکښان باید نور ځان وپیژني، کارګران او دهقان او کسبګر ټول باید په ګډه په خپله د خپلو مشکلاتو د حل لاره پیدا کړي، داسې لاره چې نور په افغانستان کې هیڅوک د لوږې په نامه څه ونه پیژني.

زحمتکشان کی ها هستند؟

اگر دستم رسد به چرخ گردون                      
                           از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را داده یی صد ناز و نعمت                      
                            یکی را نان جو آلوده در خون

زحمتکش به گروه وسیعی از انسان ها گفته می شود که شب و روز تلاش می کنن تا ضروریات اولیۀ زندگی خود را به دست آورده و حداقل امکانات زندگی را برای خود و خانواده خود آماده کنن. زحمتکشان شامل کارگران، دهقانان، معلمان، ماموران پائین رتبۀ دولتی، کراچی وان ها، موچی ها، سلمان ها، دستفروشان، نانواها، شاگردان مستری خانه ها وغیره می باشند.

 زحمتکش برای زنده ماندن خود و خانوادۀ خود، نزد کسیکه کارخانه یا شرکت و یا هم زمین زراعتی داره کار می کنه و تنها چیزیکه زحمتکش در جریان کار از آن استفاده می کنه، انرژی است که  بعد از خوردن غذا در بدن اش ذخیره می شه؛ این انرژی تنها چیزی اس که زحمتکش از فروش آن میتوانه به خود و فامیل خود خوراک، پوشاک، دوا، سرپناه و بعضی ضروریات اولیۀ دیگۀ زندگی ره خریداری و تهیه کنه. 

 زحمتکش تنها از نیروی کار خود استفاده میکنه و به نیروی کار دیگرا وابسته نیست، در حالیکه ثروتمندا به نیروی کار یا انرژی دیگران وابسته استن و پول شان را با خریدن ارزان طاقت و انرژی زحتمکشان بدست می آورن.  پس، زحمتکشان مجبوراً باید هر روز کار کنن تا مصارف خود و فامیل خوده پیدا کنن. با آنکه هر انسانی ضرورت به تفریح و استراحت داره، اما زحمتکشان نمی توانن استراحت یا تفریح کنن، چراکه اگر یک روز هم به کار نرون، گرسنه می مانن چون از معاش و مزد ناچیز شان پسانداز کرده نمی توانن. ادامۀ زندگی فامیل زحمتکشان، به کار شان بستگی داره، پس باید تا جان به تن دارن جانکنی کنن تا خانواده های خوده از گرسنگی نجات بتن. 

پس شناختن زحمتکش کاری سخت نیس. زحمتکش کسی اس که برای کسیکه کار میکنه، تمام مزدشه نمیته، او قسمتی از مزدشه برای خود میگیره و تنها قسمتی از آن را به زحمتکش می پردازه؛ به همین خاطر زحمتکش مجبور است که هر روز کار کنه تا بتوانه زنده بمانه، چراکه به اندازه ای مزد دریافت میکنه که تنها بتوانه فردا دوباره سر کار حاضر شوه، البته فردا با انرژی کمتر از امروز به کار میره. با گذشت هر روز نه تنها مزدِ زیادتر برایش پرداخت نمیشه بلکه به ده ها بهانه بالایش ظلم صورت می گیره. چون از یکطرف مزد زحمتکش بالا نمیره و از جانب دیگه قیمت ها افزایش می یابه، پس با همان مزد سابق مواد غذایی کمتری خریداری کرده میتوانه، چون مواد غذایی او کمتر از دیروز اس، پس هر روز انرژی کمتر برای کار داره، به همین خاطر زود بی شیمه و ناتوان میشه و مثل روزهای گذشته کار کرده نمیتوانه.

همین اکنون اکثریت مردم کشور ما زحمتکش هستن، با هزار رنج و درد کار می کنن. زحمت فراوان می کشن، در هر جا در هر ولایت در هر کارخانه، کوره خشت پزی، زمین، باغ و شرکت کار می کنن. اما یک تعداد بسیار کم در افغانستان که تعداد شان از دو تا سه هزار نفر زیاد نیس، هیچ کار نمی کنن و یا کارهای تفریحی و ساده را انجام میتن، ولی اکثریت مردم مجبور هستن برای شان کار کنن. این افرادی که کار نمی کنن، در عین زمان دزدی می کنن، اختلاس هم می کنن، پول مردم را هم می دزدن و هیچ رحمی بالای مردم زحمتکش ندارن، بخاطریکه اگر رحم کنن پول پیدا کده نمی توانن، ازی خاطر اس که سرمایه داری یک سیستم بسیار بی رحم و ظالم اس و بر زحمتکشان عزیز است که باید برای دفاع از حق خود بیدار و دست به کار شون. چرا که حق داده نمیشه بلکه حق گرفته میشه. زحمتکشان راهی غیر اتحاد با سایر زحمتکشان ندارن، و این اتحاد از طریق اشتراک در اتحادیه ها، انجمن ها و شوراهای مختلف زحمتکشان میسر است که انجویی و پولی نباشه یا رابطه با کشور های خارجی نداشته باشه، از خود زحمتکشان باشه و در خدمت زحمتکشان باشه!

موسسه و دولت، زحمتکشی را به خاطر فقرش مجازات کردند

  استاد محمد مشهور به "محمد فزیک" که از فاکولته ساینس فارغ و بیش از 25 سال می شود برای فرزندان زحمتکشان بامیان در مکاتب مختلف تدریس می نماید، از جمله استادان لایق و دلسوز بامیان بوده که عمری را در بلند بردن سطح آگاهی فرزندان مردمش سپری نموده است و به حق که در میان شاگردان و خانواده های شاگردانش در ولسوالی یکاولنگ محبوبیت خاص دارد و در هر جا از او به حیث یک انسان شریف و پاک نام برده می شود. شاگردان زیادی با استادی او به پوهنحی های بالا راه یافته و فارغ گردیده اند. این استاد عزیز در دوران جنگ های تنظیمی با وجودی که معاشی در کار نبود، باز هم دست از وظیفه و مسوولیت اش برنداشته و با آنکه خانه اش از «لیسه ده سرخ و لیسه مرکز» در حدود سه ساعت پیاده فاصله داشت، هر روز با جدیت به وظیفه اش حاضر می شد، چون باور داشت که فرزندان پابرهنه زحمتکشان منتظرش هستند تا از او چیزی بیاموزند و او وظیفه و رسالت دارد تا به خواست آنان رسیدگی نماید.

استاد محمد فزیک با آنکه زندگی فقیرانه ای دارد، درین اواخر به علت معاش ناچیز که برای زندگی خانواده اش کافی نبود، مجبوراً و از روی مجبوریت از معلمی در ریاست معارف دست کشید و با توانایی ایکه داشت به حیث معلم کارگر و زحمتکش در چوکات موسسه CoAR برای تدریس معلمان دیگر در سطح ولایت بامیان استخدام شد. وی مدتی در ولسوالی پنجاب به حیث سرتیم کارکرد و زحمات زیادی را متقبل شد که بعد از آن به ولسوالی یکاولنگ تبدیل شد و مدت یک سال به تدریس استادان پرداخت. درین اواخر که در لیسه ده سرخ ولسوالی یکاولنگ وظیفه داشت و استادان این لیسه را درس می داد، روزی رئیس معارف بامیان محمد رضا "اداء" به لیسه ده سرخ آمده و بالای استاد محمد به خاطر اینکه با دریشی به مکتب نیامده بود پرخاش نمود. استاد محمد هم در جواب او با شهامت یک استاد واقعی می گوید: «من مکلف به اجرای دستور تو نیستم.» این حرف در شان "اداء" گران آمده و برای استاد محمد اخطار منفکی می دهد و بعد از اینکه رئیس معارف به بامیان می آید به مسوول موسسه CoAR تلفن می کند که استاد محمد باید از وظیفه منفک شود. بدین ترتیب استاد محمد به خاطر اینکه توان خرید دریشی را نداشت، از وظیفه منفک میگردد. لابد آقای "اداء" استاد محمد را مانند خود پولدار فکر کرده بود که می تواند دریشی های اتو شده با نکتایی های مقبول بپوشد، چون خود رئیس است و رئیس ها هم در این دولت، افراد پولدار می باشند، از این خاطر بی پولی و ناداری یک زحمتکش آنهم معلم توانا و صادق برای او مفهوم شده نمی تواند.

این سرگذشت دردناک معلم محمد نشان می دهد که موسسات در افغانستان چگونه با دولت کنونی ضد زحمتکشان عمل می کنند و اگر هزار بار این موسسات بنام های جامعه مدنی، دادخواهی، حقوق بشری در اطراف وزیر خارجه امریکا خندان و شادان حلقه بزنند، مردم زحمتکش ما هر دوی آنها را به خوبی شناخته اند و همینست که هزاران بار آنها را نفرین باران می کنند.

د فلوریډا د واټونو کارګران

لنګسټن هیوز
دا دی یو واټ جوړوم
څو موټرې ورباندې تیرې شي،
یو واټ جوړوم
د خرما د ونو تر منځ
څو رڼا او تمدن
ورباندې تیر شي
یو واټ جوړوم
د زړو او خرپولو سپین پوستکو لپاره
څو په خپلو لویو موټرو سره ورباندې تیر شي او
ما دلته هک پک پریږدي.
په دې ښه پوهیږم
چې دا واټ د ټولو په ګټه دی:
سپین پوستکي په خپلو موټرو کې سپریږي
زه هم د هغوې سپریدل ننداره کوم.
تر اوسه پورې مې هیڅکله نه و لیدلي
چې څوک دې دومره ښایسته موټر وچلولي.
آهای ملګرو!
په تمه ووسئ:
یو واټ جوړوم!


مصاحبه کوتاه با سید رحیم کارگر

زیار: برادر عزیز خود را به خوانندگان نشریه زیار معرفی کنید:
ـ مه سیدرحیم استم، از ولایت بامیان آمده ام، باشنده یکه ولنگ ام.

زیار: سید رحیم جان، چرا منطقه را ایلا کده به کابل آمده ای؟
- مجبوریت مه را تا کابل آورده. یک عده پولداره و زورمنده، به خاطر سیل و ساتیری کابل میاین که کابله تماشا کنن، مه بری پیدا کدن کار و کاسبی آمدیم.

زیار: قبلاً در منطقه چه کار میکردی و فعلا در کابل چه می کنی؟
ـ ده منطقه دهقان بودم و ده کابل روزمزدی می کنم. زندگی ما همی اس.

زیار: چرا دهقانی را ماندی؟
ـ چند سال اس که بامیان خشکسالی اس. زندگی مه هم وابسته به حاصل زمینا بود. حاصل گرفته نتانستم و زندگی ده بامیان بریم مشکل شد، چون کار نبود و مجبورن برای پیدا کدن لقمه نان به کابل آمدم.

زیار: از کارت راضی هستی؟
ـ راستش را اگر بپرسی، نه به خدا راضی نیستم. هر صبح وختی سر چوک میرم، انتظار می کشم تا کسی مره به کار ببره، اول خو بسیار کم پیدا میشه و اگر پیدا هم شوه باید ده تا یازده ساعت کار کنم که ده مقابلش به مه سه و نیم صد افغانی میتن. مه این سه و نیم صده کرایه خانه بتم، پول برق بتم، دوا بخرم و یا برای اولادایم که چشم به نان استن، نان و لباس بخرم. کتی ای سه و نیم صد مه چه کنم؟

زیار: چه کارهایی را بلد هستی؟
ـ نجاری، معماری، سنگ کاری کده می تانم، اما چه فایده، کار نیس، اگر کار هم باشه بره مه نیس چون نه پول دارم نه واسطه. ده دولت امروز کار
 و فهمیدگی مهم نیس همه چیز واسطه و پول اس.

زیار: چند تا طفل داری؟
ـ چهار تا، یک بچه و سه تا دختر اس.

زیار: فرزندانت مکتب میروند؟
ـ دو تایش گاه میره گاه نه میره، چون وسایلی که به مکتب ضروری است، برای شان خریده نمی تانم.

زیار: سید رحیم جان از دولت راضی استی؟
ـ ای دولت خو دولت ما غریبا نیس، دولت زورمندا اس. هر چه که هم داد بزنم برای ما کسی کار نمیته. اگر دولت زحمتکشا می بود، زحمتکشا را بری دزدی گک های خورد که از روی مجبوریت می کنن، بندی نمی کدن، ولی چون دولت پولدارا اس، کسای که کابل بانکه دزی کدن هنوز هم سات شان تیر اس. ازی خاطر مه از دولت هیچ تقاضا ندارم. تضاضای مه از زحمتکشا اس که باید درد یکدیگه را بفهمن و یکدیگه ره کمک کنن. اگه ما یکدیگه را کمک کنیم پولیس و شاروالی نمیتانه کراچی و مواد فروشی ما را ده دریا پرته و ما را کتی لغت بزنه.

زیار: تشکر رحیم جان، که با ما در دل کردی.


ای قلم بنویس، برای آه و درد و قهر کودکان ما بنویس!


ای قلم به جای اینکه از سیاهی می نویسی، از نور بنویس؛ به جای اینکه از ظالم و ستمگر می نویسی از زحمتکشان دیار افغان زمین بنویس که از اولین روشنی صبح تا غروب آن روشنی، هر لحظه زحمت می کشند و لحظه ای از زحمت کشیدن دست بر نمیدارند. ای قلم به جای اینکه برای قاتلان می نویسی، برای کودکانی بنویس که هر دم قربانی بمباردمان و جنگ و جنایت اربابان خارجی می شوند؛ از آنانی بنویس که زحمت می کشند، کار می کنند، ولی گرسنه می میرند. از آن قلب کوچک، از آن سیمای نازنین کودکانه بنویس که چه جنایتبارانه مورد تجاوز جانوران انسان نما قرار می گیرند؛ از اشک، از آه، از درد، از قهر آنان بنویس؛ اگر می توانی بنویسی، پس رساتر بنویس!

ای قلم از کودکان زحمت کش سرزمین من بنویس که هر لحظۀ شان به این تشویش سپری می شودکه چگونه  هر شام پس از دویدن، برخاستن و عرق ریختن روزانه و تحمل سردی و گرمی، تلاش دارند که قربانی جنایت اربابان و نوکران نشوند و سالم به کلبه غریبانه شان برگردند،  اما دردا...

ای قلم ازکودکانی بنویس که به جای اینکه قلم در دست بگیرند، بیل و داس در دست می گیرند و با تمام غرور کار می کنند، اما شامگاهان با چهره های خسته و ژولیده ولی با سر بلند به خانه باز می گردند، اما دست تکدی دراز نمی کنند. از فریاد مادران رنجدیده این کودکان بنویس که شب و روز کار می کنند، آشپزی می کنند، پاک کاری می کنند، لباسشویی می کنند تا لقمه نانی برای جگر گوشه های شان پیدا کنند. ای قلم بنویس، از برابری بنویس، از اتحاد زحمتکشان بنویس، از راهی بنویس که باید آغاز شود.

ای قلم می توانی بنویسی، پس رساتر بنویس!



خشکسالی، دهقانان را فقیرتر می سازد


در حدود هشتاد در صد باشندگان ولایت بامیان را مردم زحمتکش تشکیل می دهد که اکثر آنان مصروف دهقانی و مالداری می باشند. زندگی اکثر خانواده ها از طریق جمع آوری محصولات زراعتی، پرورش و فروش مواشی تامین میگردد. اما بدبختانه خشکسالی امسال سبب شده است که حاصلات دهقانان کم شود و مواشی مالداران به خاطر نبود علوفه و آب فراوان تلف گردد که این خود زندگی دهقانی و مالداری را سختتر ساخته و عاید دهقانان و مالداران را کمتر می سازد، یعنی دهقانان و مالداران به خاطر خشکسالی فقیر تر می شوند.

عکس از زیار
دهقانان و مالداران ولسوالی های پنجاب، ورس، یکه اولنگ، سیغان، شیبر و کهمرد به خاطر خشکسالی در وضعیت بسیار بد بسر می برند. خشکسالی سبب شده است که دهقانان در حدود 40 درصد زمین های شان را کشت نکنند و یک تعداد از زمین هایی که هم کشت شده است به خاطر کمی آب حاصلش سوخته و دهقانان تاوان های زیادی را متحمل شده اند.کمبود حاصلات زراعتی  باعث کمبود غله شده و قیمت غله را زیاد ساخته که زحمتکشان توان خرید آنرا ندارند، از همین خاطر است که در چنین حالاتی دهقانان جوان به خاطر پیدا کردن کار به شهرهای کلان میروند و دهقانی را مانده به کارگری شروع می کنند. وضعیت مالداران نیز روز به روز بدتر می شود، از آنجائیکه نمی توانند بدون علوفه مواشی شان را نگه دارند، ناچار آنرا با قیمت کم به فروش می رسانند و خود به شهر می آیند و در چهارراهی ها منتظر کارگری می مانند.

 در حالیکه در بامیان دریاهای خورد و کلان مثل دریای بند امیر در ولسوالی یکه اولنگ، دریای پنجاب در ولسوالی پنجاب، دریای ورس در ولسوالی ورس، دریای کهمرد در ولسوالی کهمرد، دریای پای موری و کالو در ولسوالی شیبر، دریای فولادی، سرخدر، دکانی، سمارۀ آهنگران در مرکز بامیان جریان دارد، اما به خاطر نبود یک دولت طرفدار مردم زحمتکش، این آب ها ضایع می شود و دهقانان و مالداران زحمتکش مجبور هستند به خاطر خشکسالی تاوان های زیادی را بپذیرند و زندگی شان خرابتر شود.

زنان شجاع یکاولنگ، زنان شجاع و با غرور

سیما سوژا
   
یکاولنگ، نام آشنا برای همه مردم است. این ولسوالی که در ولایت بامیان قرار دارد از ولسوالی هایی است که مردم ستمدیده آن بیشترین زجر و درد را تجربه کرده اند. تنها در قتل عام طالبان نزدیک به 350 دهقان، کارگر، معلم، اهل کسبه و شاگرد در این ولسوالی با بیرحمی و جنایت تیرباران شدند. اما همسران، مادران، خواهران و دختران این زحمتکشان شهید، با وجودی که هنوز و تا آخر عمر درد نبود عزیزان شان را احساس می کنند، اما ثابت ساختند که زنان زحمتکش تسلیم شدن را قبول ندارند و مثل زنان سرمایه داران و خان ها و سران تنظیم ها نیستند که با یک سر دردی، آخ و اف راه بیاندازند.

    زنان زحمتکش یکاولنگ زنده ماندند تا فرزندان زحمتکشان شهید شان را پرورش بدهند، به آنان حقایق تلخ زندگی را یاد بدهند و به آنان قصه کنند که چگونه خان ها، اربابان، سرمایه داران و تاجران به نام های طالب و تنظیم و دولت و انجو می آیند، می کشند، جنایت می کنند، رهزنی می کنند، چپاول می کنند و به نام زحمتکشان سوداگری می کنند. زنده ماندند تا به اولادهای شان بیاموزانند که مثل پدرها و برادارن شان زحمتکش و در پهلوی زحمتکشان باشند و با ظلم اربابان، سرمایه داران و تاجران و دولمتردان و خارجی هایی که هر دقیقه در هلمند، زابل، هرات و پکتیا مردم زحمتکش را می کشند، یکجا نشوند. با زحمتکشان یکجا باشند تا بالاخره با اتحاد و اتفاق با دیگر مردم زحمتکش افغانستان، هر نوع ظلم و ستم را برای همیشه نابود کنند.

زنان یکاولنگ که 99 درصد آن از خانواده های دهقانان، کارگران و اهل کسبه می باشند، در بدترین وضعیت زندگی بسر می برند. اولادهای شان پابرهنه هستند، زمستان سرد یکاولنگ را بدون چوب و زغال می گذرانند، در طویله حیوانات ولادت می کنند، به دوا و داکتر دسترسی ندارند و در حالات قحطی علف خورده اند و حتی مجبور شده اند که جگر گوشه های شان را به فروش برسانند ولی زنانی با همتی هستند که با عرق ریزی، آبله دست و زحمتکشی تلاش می کنند تا زندگی کنند.

این زنان مثل زنان زحمتکش و شجاع نورستان، به حق که نمونه انسانیت و غرور هستند. اکنون که 49 کشور تجاوزگر با شعارهای دروغین "حقوق زن" و "دموکراسی" تلاش دارند که مردم و بخصوص زنان زحمتکش کشور ما را فریب بدهند این زنان درک کرده اند که خارجی ها، اربابان، خان ها، فیودال ها، سرمایه داران، تاجران، تنظیم ها و دولت که همه در خدمت مردم پولدار و ستمگر قرار دارند، نمی توانند به ایشان کوچکترین خدمتی انجام بدهند و هر نوع وعده از طرف اینان دروغ شاخداری است که خاصه ستمگران می باشد.
عکس از زیار / خانوادۀ دهقان

عده ای بودند که از این زنان درجن درجن فلم و عکس گرفتند و در  "بازار سیاه کمک" به فروش رساندند، عده ای در هر انتخابات سرکاری به مناطق این زنان زحمتکش سر میزنند تا با دروغ و فریب رأی شان را دزدی کنند، عده ای هستند که بنام حقوق زن، این زنان زحمتکش را به تجارت انجویی شان تبدیل کرده اند، عده ای هستند که بنام بیوه و یتیم از نداشتن آگاهی این زنان معصوم ولی زحمتکش استفاده های ناروای پولی و سیاسی می کنند، اما دیگر معلوم می شود که برخی از زنان زحمتکش این ولسوالی به این آگاهی رسیده اند که دیگر نمی گذارند کسی بنام تنظیم، انجو، حزب سرکاری و سایر کارهای خلاف منافع زحتمکشان از نام آنان استفاده کنند.



من از تمام زنان و دختران تقاضا میکنم تا تضادهای زبانی، سمتی و قومی ایکه ستمگران می خواهند از آن فایده های خود را بدست بیاورند، کنار بگذارند، و اگر ما متحد، بیدار و آگاه نباشیم و دل به دولت، خارجی های 49 کشور و انجوها ببندیم هرگز از زیر ستم های چندلایه خلاصی نداریم ولی اگر ما زنان زحتمکش آهسته آهسته متحد شویم، هیچ ظالم خارجی و داخلی  نمی تواند بر ما ظلم و ستم کند.



میلیاردونه ډالره او بیا هم اووه میلیونه بیوزلي؟؟

بیوزله هغه چا ته ویل کیږي چې د ژوندانه د تیرولو لپاره هیڅ څه ونلري. نه کافي ډوډۍ لري، نه کور لري، نه جامې لري، نه دوا او درمل اخیستلی شي، نه ډاکټر ته تللی شي، اولادونه یې مکتب نشي لوستلی، تل کار کوي، زحمت باسي، خوله تویوي خو بیا هم ژوند یې هیڅ نه ښه کیږي او تل په لوږې او بیوزلۍ کې ژوند تیروي. زموږ په هیواد کې بیوزله اکثرا هغه کارګران دي چې د سرمایه دار لپاره کار کوي، هغه دهقانان دي چې د خانانو لپاره کار کوي او هغه معلمان او مامورین او کسبګر دي چې د خپل توان او طاقت پرته بل څه نلري. په مجموعي توګه د افغانستان ډیر خلک فقیران او بیوزله دي، ډیر لږ شمیر کسان پیدا کولی شو چې شتمن دي او دومره پیسې لري چې حتی سپي هم په لندکروزرو کې چکرې وهي.فقیر لټ او تنبل نه دی، بیکاره هم نه دی، د پانګوالو او شتمنو په شان بی غیرته او بی ننګه هم نه دی چې د بل چا حق وخوري او پیسې یې غلا کړي. لکه څرنګه چې مو وویل زحمت کاږي او شپه او ورځ په ګرمۍ او یخنې کې کار کوي. خو اوس د کرنی وزارت اعلان کړی چې دا وخت په افغانستان کې ۷ میلیونه کسان د فقر د کرښې لاندې ژوند کوي چې څه باندې دوه نیم میلیون یې د دهقانانو طبقه جوړوي. که څه هم دا شمیره ډیره لږه ده او بیوزله او فقیران له اوو میلیونو څخه د ډیر زیات دي خو بیا هم دا پوښته پیدا کیږي چې د هغو میلیاردونو ډالرو سره سره چې بهرنیو استعمارګرانو افغانستان ته راوړي دي، بیا هم ولې ۷ میلیونه زیارکښان په فقر کې ژوند کوي؟
عکس از زیار

خبره ښکاره او سپینه ده. کله چې بهرنیان په انساني نیت نه وي راغلي او یوازې هدف یې د خلکو وژنه او قتل او قتال وي، نو پیسې هم د بیوزلو لپاره نه کاروي، دا پیسې ټولې د خپلو جاسوسانو لپاره کاروي، د هغه چا لپاره یې کاروي چې د بهرنیانو نوکري وکړي، غلامي وکړي، وطن ورباندې خرڅ کړي او هر ډول بی ننګۍ ته حاضر وي. زیارکښان نه یوازې د بهرنیو جاسوسي نه کوي، د بهرنیانو نوکري نه کوي، غلامي یې نه کوي، خپل وطن نه خرڅوي او بي ننګي په هیڅ ډول نه مني، بلکې هر هغه څوک چې دا شرمناکه کارونه کوي د هغوي په ضد دي او هغوې د وطن دښمنان ګڼي، نو همدا علت دی چې بهرنیان دا پیسې د زیارکښانو لپاره نشي کارولی. بهرنیان او کورني سرمایه داران، تاجران، خانان او اربابان چې د بهرنیانو نږدي انډیوالان دي، همیشه غواړي چې بیوزلی لا په بیوزلۍ او فقر کې وساتي څو تل په کار کې مصروف وي او هیڅکله سیاسي پوهې او آګاهۍ ته ونه رسیږي، که چیرې سیاسي آګاهۍ ته ورسیږي نو بیا د زیارکښانو د مټ زور ټولو ظالمانو او ستمګرانو ته معلوم دی او هیڅ ظالم د هغې مخې ته ودریدلی نشي.

تر څو چې بهرنیان په هیواد کې وي او دولت د هغوې په خوښه او هدایت مخې ته لاړ شي، تر هغه به بیوزلي او فقر لا ډیریږي، زیارکښان به ښه ژوند پیدا نکړي، دهقانان او کارګران، معلمان او نانوایان، موچیان او نجاران، آهنګران او ډریوران اوټول زیارکښه انسانان به په سختۍ او درد او رنځ کې ژوند تیروي او یوازې شتمن او خانان به لا زیاتې پیسې پیدا کوي او ژوند به یې ښه کیږي او په عیش کې به وخت تیروي.
نو په کار ده چې زیارکښان د خپل ژوند لپاره یو چاره پیدا کړي.



۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

زحمتکشان چگونه پول بدست می آورند؟


زحمتکش عزیز! در شمارۀ قبلی زیار خواندیم که "چرا بعضی از انسان ها پولدار و بعضی فقیر اند؟" اگر یادت باشه در آنجا گفتیم که کارگرا بیشتر از سرمایه دارا کار می کنن، شب و روز کار  می کنن، دست های شان همیشه چرب و کثیف می باشه و همیشه پشت ماشین ایستاد می باشن، در حالیکه سرمایه دارا فقط نظارت می کنن و روز و شب شان به تفریح و مهمانی در هوتل های لوکس تیر میشه.

سرمایه دارا همان قسمی که گفتیم از کارخانه، از هوتل، از خانه های کرایی و از شرکت های شان پول زیاد بدست می آورن، در حالیکه کارگرا یکی از اینها را هم نداره، پس یک کارگر با کدام کار پول بدست می آوره؟
  
همه انسان ها برای اینکه زندگی کده بتوانن، مجبور هستن کار کنن. ولی اندازه کار هر کس فرق می کنه. یکی برای ادامۀ زندگی مجبور اس شب و روز کار کنه، یکی 8 ساعت کار می کنه، یکی 4 ساعت کار می کنه، یکی کار سخت و شاقه انجام میته، یکی فقط نظارت می کنه و یکی هم هیچ کار نمی کنه ولی از همه پولدارتر است که این کس همان سرمایه دار است، و دیگرا به اندازه ای که کار انجام می تن ظاهراً به همان اندازه پول برای شان داده می شه.

کارگر و در مجموع زحمتکش، هیچ افزار و وسیله ای برای پیدا کردن پول نداره، مگر فقط بازوی خودش. بازوی خودش به این معنی است که انرژی، طاقت و توان و عرقریزی خودش. یک کارگر و یک زحمتکش به خاطری که پول پیدا کده بتوانه مجبور اس، انرژی، طاقت و توان خوده به یک کس دیگر به فروش برسانه، که ای کس جز سرمایه دار، ارباب، خان و ثروتمند نمی باشه.

چرا کارگر مجبور اس طاقت، انرژی وتوان بازوی خود را به فروش برسانه و پول پیدا کنه؟ زیرا کارگر می خواهد زندگی کنه. زندگی هم بدون غذا ناممکن اس. همین غذا است که باعث طاقت و انرژی و نیرو و توان می شوه. به هر اندازه ای که یک کارگر غذای خوب بخوره به همان اندازه انرژی و طاقت می گیره و به اندازۀ انرژی و طاقتش پول پیدا می کنه و بالاخره زندگی اش خوب میشه. ولی به هر اندازه ای که کارگر غذای کم و خراب بخوره به همان اندازه انرژی اش کم می شوه و کار کمتر انجام داده می توانه و هر روز فقیرتر می شه.

اما از یاد ما نروه، که یک عده افراد ظالم به نام سرمایه دار  موجود است که از مجبوریت کارگر و زحمتکش استفاده می کنه و پول کمتری از انرژی و طاقتی که یک کارگر مصرف کرده به او میته. مثلاً  من و تو که زحمتکش هستیم، در یک ماه به ارزش 4000 افغانی مواد غذایی مصرف می کنیم تا بتوانیم کار کنیم و زود خسته و ذله نشویم، ولی وقتی به کارخانه یا یک شرکت می رویم، سرمایه دار و ارباب برای ما ماهانه 3000 افغانی معاش میته، کمتر از مقدار ارزش انرژی ایکه من و تو به مصرف رسانیده ایم، یعنی 4000 افغانی. در حقیقت سرمایه دار و ارباب 1000 افغانی ما را دزی می کنه و به جیب خود می اندازه و به همین شکل از دزدی حق ما پول بیشتر پیدا می کنه.

مگر از یاد ما نروه که وقتی سرمایه دار از دزی حق ما پول بیشتر پیدا می کنه، ما و تو چقه پول پیدا می کنیم. معلوم است که پول کمتر. زیرا یکی خو سرمایه دار 1000 افغانی کم میته و از طرف دیگه قیمت ها بالا میروه و به هر اندازه ای که قیمت بالا بروه مواد غذایی کمتر خریده و مصرف می کنیم. اگر به یادت باشه گفتیم که مواد غذایی خوب و کافی باعث انرژی و طاقت بیشتر ما می شوه ولی به هر اندازه ایکه مواد کم و بی کیفیت باشه، به همان اندازه انرژی و طاقت ما کم میشه، در حالیکه ارباب و سرمایه دار از ما کار زیادتر میخواهه. و وقتی که این انرژی و طاقت را به فروش رسانده نتوانیم ما و تو را از کار اخراج می کنه و میگه که دیگه توان کار را نداری، برو جای دیگر کار پیدا کن، یعنی برو در یک کارخانه، شرکت، هوتل، سرای و ... انرژی و طاقت خوده ارزان به فروش برسان، منظورش ای است که دیگه به تو 3000 افغانی داده نمی شه چون انرژی و توان کار را نداری، برو با 2000 افغانی ده یکجای دیگه کار کو. و به این شکل زندگی ما خراب و خرابتر می شه، زیرا پول کمتر بدست می آوریم و غذای کمتر می خوریم و لی در بازار، در چهارراهی ها و در کارخانه و زمین از ما انرژی  و طاقت بیشتر می خواهن.

به همین خاطر زحمتکشان زود پیر میشن  و مرگ زودرس زندگی شان را می گیره. زحمتکشان کشور ما با چهره های خسته، کمرهای خمیده، دست های پرآبله به مشکل ترین کارها از جمله خشت زنی، گلکاری، رنگمالی، موچی گری، سلمانی، کراچی وانی، کار در فابریکه های ذوب آهن، سمنت، نوشابه سازی وغیره تحت سخت ترین شرایط کار میکنن ولی زندگی شان خوب نمیشه، دلیلش همی اس که در بازار کار، طاقت و انرژی شان، ارزان خریده می شه. اگر طاقت و انرژی زحمتکشان ارزان خریده نشوه و قیمت اصلی انرژی و طاقتی که به مصرف می رسانن به اونا داده شوه، سرمایه دار نمی توانه پول بیشتر پیدا کنه و ثروتمند شوه.

پس نتیجه می گیریم که کارگرا زمانی می توانن در قدم اول انرژی خود را با قیمت اصلی آن به فروش برسانن که متحدانه از یکدیگر حمایت کنن و حق اصلی خود را بخواهند و در قدم دوم کارگرا باید با خود فکر کنن که باید دیگه انرژی خود را به یک انسان دیگه به فروش نرسانن و کار شان فقط باید برای تمام انسان ها باشه نه یک ظالمی به نام سرمایه دار یا ارباب یا هم خان.

زیارکښان، رنګارنګ دښمنان لري


د افغانستان زیارکښان چې اکثره یې دهقانان او کارګران دي، بیلابیل او رنګارنګه دښمنان لري. یو له دې دښمنانو څخه ماینونه دي، هغه ماینونه چې د همدې زیارکښانو دښمنانو په پټیو، دښتو او غرونو او حتی ښارونو کې ورته کرلي دي.

هره میاشت ۵۰ زیارکښه د همدې ماینونو له امله مړه یا ټپي کیږي، چې په لسو قربانیانو کې ۶ یې د زیارکښانو اولادونه دي. روسانو چې ځانونه د زیارکښانو دروغجن دوستان بلل او تنظیمي جنګ سالارانو او طالبانو په میلیونونه ماینونه په کروندو، ویالو، لارو، غرونو، درو او پاڼونو کې کرلي دي چې دا ټول ځایونه هغه ځایونه دی چې په کې دهقانان یا کښت او کر کوي، یا ځمکې اوبه کوي، یا هم لرګیو پسې غرونو ته ورځي او یا هم د خپل کور لیو کولو لپاره له پاڼ یا غونډیو نه خاوره راوړي.

کوچیان چې هم زموږ د زیارکښانو له جملې څخه دي، هم د دې ماینونو قربانیان دي. کوچیان کله چې دښتو، بیدیاو او مالڅرو ته خپل مالونه، میږي او بزې وړي نو د همدې ماینونو قربانی کيږي. تر اوسه پورې تاسو به نه یې اوریدلي چې یو شتمن خان، ارباب او پانګوال یا سرمایه دار د دې ماینونو ښکار شوی وي. ځکه چې هغوې زیارکښان نه دي او له دې ځایونو سره کوم کار نلري، هغوې یوازې سرینا هوټل، کانټنټل هوټل، وزیر اکبر خان، شش درک او نورو لوکسو لوکسو ځایونو سره کار لري او همدا خبره ده چې دوې د زیارکښانو په درد نه پوهیږي او هغوې چې دا ماینونه کرلي دي او یا یې کري، شتمن او اربابان او پانګوال او سرمایه داران ورسره ملګرتیا لري.

همدا اوس په ټول افغانستان کې نژدې ۲ میلیونه ماینونه کرل شوي پاتي دي چې هره ورځ زموږ زیارکښې کورنۍ په ویر او ماتم کښینوي. خو په ورته وخت کې ځینې کسان دي چې د ماین پاکولو بیلابیلې موسسې یې جوړې کړي او تر اوسه پورې یې ۷۰۰ میلیونه ډالره له بهرنیو څخه اخیستي دي چې د دې پیسو په ډیره برخه یې ځان ته لوکس کورونه، ځمکې، ښارګوټي، کارخانې، او د پیسو پیدا کولو نور ځایونه جوړ کړي دي. دا موسسې ۱۴ زره کارکوونکي لري چې اکثریت یې زیارکښان دي او تر اوسه پورې ۱۲۰۰ تنه یې د ماینونو د چاودنې له امله مړه یا ټپي شوي دي.

نو زیارکښان دې په یاد ولري چې دښمنان یې ډیر بیرحمه دي. په مستقیمه توګه یې په بمبارۍ وژنې، په ټوپک یې وژني، په ماینونو یې وژني، په انتحاري حملو یې وژني، په اولادونو یې تیری کوي، بیوزلي یې ساتي، کورونه نه ورکوي، ماشومانو ته یې د درس زمینه نه ورکوي او داسې نور کړاونه. نو زیارکښان هر کله چې خپل دښمنان وپیژني، بیاکولای شي په یووالي سره یې مقابلې ته ودریږي.

فرزندان زحمتکشان ولسوالی باغران هلمند از نعمت علم محروم اند


محمد ایوب قاسمی

ولسوالی باغران یکی از لسوالی های دور افتاده، عقب مانده و فراموش شدۀ ولایت هلمند است که طالبان در آن حاکم هستند و هم سرحد با ولسوالی کیتی ولایت دایکندی می باشد. مردم ولسوالی باغران اکثراً دهقان و مالدار هستند که با رنج و مشقت زیاد زندگی شان را می گذرانند. 95 فیصد باشندگان این ولسوالی در قریه های ورکک، ناوه میش، دهن ورخان، قبچینی، شانی، سیاه خاک و کجوخیزآباد بی سواد اند که اکثریت شان فرزندان زحمتکشان هستند، زیرا زورمندان محل نمی خواهند که در این قریه ها مکتب فعال باشد و فرزندان دهقانان و زحمتکشان درس بخوانند و باسواد شوند. باوجود اینکه مکاتب در قریه های فوق الذکر فعال نیست، ولی زورمندان معاش معلمین را یکراست به جیب خود می ریزند و ثروتمندتر می شوند اما قربانیان اصلی این بدبختی، ما فرزندان زحمتکشان هستیم که حتی زورمندان و پولداران با آنکه شیره جان پدران و خود ما را می مکند، دروازه های مکتب را نیز بروی ما بسته اند و ما مجبور هستیم  برای آموختن علم به ولایات دیگر برویم. مگر از آنجائیکه اکثریت باشندگان این ولسوالی مردم فقیر و نادار هستند و پول کافی برای مسافرت و خرج درس فرزندان شان ندارند، اولادهای شان از نعمت علم محروم مانده و ناگزیز در تاریکی و جهل بسر ببرند و تا آخر عمر بدبخت باشند و مثل پدران شان برای خان ها و فیودال ها دهقانی کنند.

پولداران و زورمندان بخاطری نمی خواهند که فرزندان زحمتکشان علم بیاموزند و چیزی یاد بگیرند، چون با آموختن درس و علم، آنان بهتر می توانند وضعیت خود را بشناسند، علت بدبختی خود را درک کنند، بفهمند که چرا نادار و فقیر هستند و چه راه هایی موجود است که فقر و ناداری را از میان ببرند و چرا پولداران و زورمندان بالای آنان ظلم می کنند، چه وقت زورمندان از بین میروند وغیره، و فهمیدن این همه به فایدۀ ستمگران، زورمندان و پولداران و دولتمردان نیست. زیرا اگر بچه و دختر یک زحمتکش، یک دهقان، یک کارگر، یک کفش دوز، یک آهنگر، یک سلمان، یک نانوا بداند که چرا پدر و برادرش با تمام زحمتکشی زندگی خوب ندارد ولی زورمندان و پولداران با آنکه کار نمی کنند، در عیش و نوش اند، حتماً راه نجات خود را پیدا می کند و این راه نجات چیزی جز حق خواستن خودش نیست و این حق را با هر وسیله ای که باشد، می گیرد.