کتاب های منتشره

  • اقتصاد سیاسی
  • موضوعات اجتماعی

جستجوی موضوعات منتشر شده

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

له علي محمد كارگر سره لنأه مركه

د قروغ غره په لمنه كې يو ښار ګوټى «امېد سبز» په نوم د حاجي نبي په پانګونه جوړيږي چې زيات شمېر زياركښان دې پروژه كې په كار بوخت دي او علی احمد هم ددی زيارکشو يو کارگر دی چی د زيار د پوښتنو په ځواب کی داسی وايی:
- پوښتنه: مهرباني وكړئ خپل ځان را وپيژنئ؟

-ځواب: زما نوم علي محمد دى، د كور جوړونې يو تن كارګر يم. او څو کاله کيږی چی در جاغوری د وزگاری په علت کابل ته راغلی يم او په دی ښارگوټی کی په کارگری بوخت يم.
- پوښتنه: دا چې ته د كور جوړونې كارګر يې، ستا ورځنى عايد څومره دى؟
-ځواب: په ژوند كې خو هر راز شخصي ستونزې پيدا كيږي كله چې كوم مشكل را ته پيدا شي مجبور يم چې كار پريږدم او خپله ستونزه حل كړم مګر په عمومي توګه كله چې كار كوم د ورځې ۳۰۰ افغانۍ عايد لرم او هر خگوك پوهيإي چيگ په اوسنی حالت كيگ په 300 افغانی هيخگ هم نه جوؤيإي.
- پوښتنه: په عمومي توګه د «شهرك سبز» زياركښان په كومو كارونو بوخت دي؟
- ځواب: دې پروژه كې كارګران راز راز كارونه تر سره كوي، لكه د خښتو ديوال، سمټ كاري، سيم تاوي، لنټر اچول، رينګ اچول، نل دواني، لين دواني، د خاورو، شګو او جغل چلول او داسې نور. خو دا كارونه دومره چيگ كاركگران دلته اوسيإي أير نه دي، په دي خاطر اكثر كاركگران وزكگار پاتي كيإي.  
- پوښتنه: هغه ۳۰۰ افغانۍ چې ستا ورځنى عايد دى په هغه باندې خپلې اقتصادي ستونزې حلولى شى؟
ځواب: كه چېرې هوا ښه وي، باد، باران، ږلۍ و نه وريږي، ژوند مو
 قوت لايموت مخ په وړاندې ځي، او كه طبيعي افتونه زموږ كار پارچاو كړي په هغه صورت كې پسمانه كيږو په خاصه توګه ژمي كې چې ځينې كارونه د واورې او يخنۍ له كبله په ټپه ودريږي. حگكه چيگ ورحگ په ورحگ نرخونه جكگيإي او زه مجبور يم چيگ په دي 300 خپله كگوزاره وكؤم.
- پوښتنه:  دولت تاسو سره كومه مرسته كوي؟
ځواب: هيڅكله نه، دولت موږ د خپلې دايرې او ادارې څخه وتلي خلك ګڼي، هيڅ ډول مرسته راسره نكوي. په دولت كيگ فساد أير دي او خپل شگوونكي او تگيتگه رتبه مامورينو ته توجه نه كوي نو موإ ته په خگه وكړاي شي.
پوښتنه: نورو زياركښانو ته څه پيغام لرى؟
ځواب: زياركښان دې خپلې مټى ونغاړي پخپل توان او طاقت دې ځانته نفقه وګټي او دا چې د ټولو زياركښانو ستونزې شريكې دي، خپلو كې سره يو موټى شي او حاکمانو باندې فشار راوړي تر څو زيارکښانو طبقې ته حقوق قايل شي، ځکه چی هر شی د اتحاد نه لاس ته راځی.

مولدان نعمت ها ، چه می خورند؟

زحمتکشان با اینکه تمام نعمت ها را تولید می کنند، اما خود از خوردن آنها محروم اند. غذای کارگران، دهقانان و اهل کسبه، عموماً پیاوۀ کچالو، نان چای، نان دوغ، سبزی های وحشی، نان خشک، پیاوۀ پیاز و قروت می باشد. در مناطقی که برنج کشت می شود، دهقانان پیوسته شوله می خورند. در بعضی مناطق دهقانان در زمستان از طرف روز فقط یکبار نان می خورند و یکبار دیگر را صرفه جویی می کنند. زحمتکشان نسبت به سرمایه داران و اربابان نان بیشتری می خورند، چون از بام تا شام کار می کنند و باید این انرژی را از خوردن غذا و میوه به دست آرند. اربابان و سرمایه داران همیشه زحمتکشان را از بابت خوردن زیاد  تحقیر می کنند و آنان را به حیوانات شبیه می سازند.

زحمتکشان گاهی هفته ها گوشت خورده نمی توانند. اما گاه گاهی گوشت ارزان و کم انرژی  یخچالی می خرند. مگر در دهات که کمتر قصابی می شود، دهقانان، باغبانان و چوپانان  در فقط در خیرات ها و  عروسی ها گوشت می خورند. زحمتکشان دهات زمانی خود گوشت  می پزند که مرغ شان مریض و یا بز و گوسفند شان به کارد برسد. با اینکه بخش اعظم گوشت حیوان به کارد رسیده را به فروش می رسانند، اما کله و پاچه، دل و جگر و شکمبۀ حیوان را خود می پزند.

اکثر زحمتکشان توان خوردن میوه را ندارند. بعضی از آنان در موسم توت، فقط از این میوه که در بعضی جا ها در کنار جو ها نشانده شده، رایگان استفاده می کنند. اما در شهر ها عموماً شام ها میوه های نیمه گنده و ارزان را می خرند. چون میوه های درجه اول به مصرف ثروتمندان کشور های دیگر ، میوه های درجه دوم را  ثروتمندان و نیمه ثروتمندان خودی، میوه های درجه سوم را خرده مالکان و بالاخره میوه های را که باید به دور انداخته شوند، زحمتکشان  می خرند. 

غذای تکراری و کم انرژی زحمتکشان، باعث مبتلا شدن آنان  به انواع مرض می گردد، به این خاطر در میان زحمتکشان بیشترین مرگ و میر وجود دارد و هنوز به پیری نرسیده، چهره های شان سوخته و چروکیده می شود.  این همه قربانی را زحمتکشان به خاطر تضمین حیات کل  جامعه متحمل می شوند. در حالیکه سرمایه داران و اربابان انواع غذا های قیمتی و پر انرژی را  مصرف کرده، چهره های گوشتی و سرخ و سفید دارند که سرخی را از مکیدن خون زحمتکشان و سفیدی را از بلعیدن گوشت آنان بر رخسارگان زرد شان می نشانند.

اخبار زحمتكشان

 به تاریخ 21 حوت، گروپی از طالبان در ولسوالی ژیری ولایت قندهار بعد از آنکه چهار کارگر یک پروژه را دستگیرو شدیداً لت و کوب نمودند، گوش های هر چهار تن آنان  را بریده و رهایشان کردند. این عمل ضد انسانی که افکار  این گروه فاشیست را به نمایش می گذارد، نفرت تمام کارگران و زحمتکشان کشور را  برانگیخت. طالبان با این عمل ننگین نشان دادند که  کوچکترین توجهی نسبت به زحمتکشان نداشته، در ضمیر شان چیزی به نام همدلی نسبت به کارگران وجود ندارد. این عمل جنایتکارانه به کارگران کشور ما و تمام کارگران جهان می آموزاند که برای دفاع از حقوق خود در برابر تمام جریانات ضد انقلابی متحد شوند و با اتحاد و عمل خود نشان دهند که طبقۀ دوران ساز می باشند.

 دوازده کارگر کشته و زخمی
به تاریخ 3 حمل،گروپی از طالبان در ولسوالی ارغنداب ولایت قندهار، کارگران ریگ کشی را حینی که  بر چند دمترک سوار بودند،  مورد حمله قرار دادند. دراین حمله چهار تن از این کارگران کشته و هشت تن دیگر زخمی شدند. جرم  این کارگران کار در پروژۀ ریگ رسانی بود. این گروه با چنین عملیات کوری جان این همه کارگر را گرفت و این که خانواده های این زحمتکشان بعد از مرگ  نان آوران شان چگونه زندگی کنند، برای آنان اهمیتی ندارد.
  معلوم نیست که اگر کارگران کار نکنند، چه بخورند و معیشت خانواده های شان را چگونه تامین کنند؟  طالبان سال گذشته با دوعملیات انتحاری در جادۀ مکروریان سوم و  جادۀ دارالامان جان حد اقل نه کارگر بیچارۀ شاروالی را گرفتند و فرزندان شان با اشک و آه می پرسیدند که بعد از این چگونه زندگی کنند.


به تاریخ 7 حمل یک کارگر زحمتکش ریگ کشی به نام خواجه محمد یونس در شهر هرات توسط یک باند چهار نفری جنایتکاران به قتل رسید. این کارگر که از منطقۀ سید مختار توسط موتر دمترک به شهرهرات ریگ انتقال می داد، بعد از آنکه موتر او توسط یکی از این جنایتکاران اجاره شد، به این منطقه برده و سه تن دیگر که در کمین نشسته بودند، بر او حمله نموده و با کارد شهرگ گردنش را بریدند و موترش را بردند. اما او که تا شفاخانه زنده بود، هویت قاتلان را افشا کرد و بعد جان داد. پولیس بعد از تلاش زیاد، این چهار جانی را دستگیر کرد.

 از جاییکه جنایتکاران از پول های ربوده شده، ً برای رهایی شان به محاکمی که غرق در فساد اند، رشوه می پردازند، بعید به نظر می رسد که برای این جنایتکاران جزای که سزاوار شان است، داده شود و به این خاطر دیری نخواهد پایید که بار دیگر رها و به کارگر کشی ادامه خواهند داد. در نظام هایی که کارگران به اندازۀ مورچه اهمیت ندارند، قاتلان آنان هیچوقت جزا نخواهند دید.

جنگ سی ساله در افغانستان جان هزاران زحمتکش را گرفت. در شرایط کنونی دوطرف درگیر(طالبان و نیرو های خارجی) که بر زحمتکشان رحمی ندارند و هیچوقت از ستم هایی که بر آنان می رود پرسان نمی شود، لذا تا زمانیکه این نظام وجود داشته باشد، همین آش و همین کاسه خواهد بود. سال گذشته 19 کارگر سرکسازی در نورستان در یک بمباران نیرو های امریکایی به قتل رسیدند، 21 کار گر دیگر در مسیر ولسوالی شورابک – شهرکندهار با مین تصادم کرده که عده ای کشته و عده ای زخمی شدند. در این حال طالبان از کمینگاه برآمده و زخمی ها را نیز به رگبار بستند. همینطور سال گذشته 6 کارگر کارخانۀ کشمش پاکی در قندهار مورد حملۀ طالبان قرار گرفتند و هر شش تن جان باختند..

عرقریزان در قدرت سهمی ندارند

در مقالۀ «زحمتکشان کیانند» روشن شد که زحمتکشان شامل کارگران، دهقانان، اهل حرفه و پیشه وران  اند. اینان در افغانستان 95 درصد فراد جامعه را می سازند، شب و روز کار می کنند و برای ادامۀ زندگی فرد فرد جامعه، به ساختن بیل، کلنگ، لوازم برقی، لباس، کفش، کلکین، دروازه، میز، چوکی، قلم، کتابچه، خانه، هوتل، مکتب، دکان و بالاخره هرچه در اطراف تان می بینید، مصروف می باشند. گندم، جو، جواری، برنج، لوبیا، نخود، انواع میوه و انواع سبزی تولید می کنند، به تربیۀ بز، گوسفند، اسب ، قاطر، مرغ و فیل مرغ مصروف اند. با نگاه سرسری می توان مشاهده کرد که اگر  زحمتکشان یک روز  از کار دست بردارند، حرکت جامعه به گل نشسته و کسی نان خوردن خود را پیدا کرده نمی تواند. پس حیات و نفس فرد فرد اعضای جامعه به کار و عرقریزی زحمتکشان بستگی دارد.
اما با اینکه زحمتکشان  اکثریت جامعه را می سازند(در افغانستان 95 درصد) و با خون و  عرق خود چرخ زندگی را به جولان در می آورند، اما هیچ یک از آنان در  بخش دولتی و بخش خصوصی در قدرت سهمی ندارند. در حکومت هیج کارگر، دهقان، نجار، آهنگر... و یا فرزندان شان وزیر، معین، رئیس عمومی و مدیر عمومی شده نمی توانند. هیچ یک از اینان در پارلمان وکیل نبوده، کرزی در انتسابی های مشرانو جرگۀ خود هیچ یک از اینان را لست نمی کند، در شورا های ولایتی نه خود را کاندید می کنند و نه برنده می شوند. هیچ یک از اینان در سارنوالی، وزارت عدلیه و محاکم مرکز و ولایات صاحب مقام و چوکی نیستند، در انجو ها و کمپنی های خصوصی و امنیتی سهامدار، رییس، مدیر و یا معاون مدیر  بوده نمی توانند.
زحمتکشانی که در این بخش ها استخدام می شوند،  دریور، آشپز، مستخدم و کارگر بوده که معاشی بالاتر از ده هزار افغانی ندارند. به این صورت می بینیم که زحمتکشان عرق می ریزند و حاکمان از آن کیف می کنند. اینکه زحمتکشان که نمایندۀ 95 درصد افراد جامعه اند، چه وقتی قادر به گرفتن  قدرت خواهندشد، مربوط به آگاهی و تشکل پذیری آنان است که در آن صورت از زور و توان خود با خبر شده با به حرکت در آوردن 95 درصد اعضای جامعه به قدرت دست خواهند یافت. این را تاریخ در چند نقطۀ از جهان به اثبات رسانده  و ممکن نیست بار دیگر تجربه نشود.
با این که زحمتکشان طی سالها تلاش، تشکل و آگاهی قادر می شوند که قدرت را به دست گیرند، اما این کار آسانی نیست، چون پنج درصد از افراد جامعه که ثروت های شهر و ده را در اختیار دارند، صاحب ارتش، پولیس، محکمه، زندان، قانون و رسانه های جمعی اند. دولت های قدرتمند جهان از آنها حمایت می کنند. لذا دست یافتن 95 درصد اعضای جامعه به قدرت و سرنگون کردن حاکمان ظالم و مستبد کار ساده ای نیست. زحمتکشان برای رسیدن به چنین هدفی باید سالها تلاش کنند تا قادر به جاگزینی قدرت 95 درصد اعضای جامعه  به جای 5 درصد غاصبان قدرت شوند.


۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

زنان زحمتکشان هم زحمتکشند

بسیاری از با سوادان بی سواد نا آگاهانه و یا با سوادانی که آگاهانه  می خواهند تا مرز های طبقاتی میان زحمتکشان و ضد زحمتکشان را مخدوش کنند، مردان و زنان را در کل به دو طبقۀ «ذکور» و «اناث» تقسیم می کنند و بی هیچ خجالتی در هر جایی آن را قلقله می نمایند و با این نادانی «افتخار» می نمایند که بسیار «لوکس گو» و «ادبیاتی» هستند. در حالیکه نمی دانند که چقدر از دانستن تعریف و مشخصات «طبقه» عاجز اند. زنان دهقانان، کارگران، پیشه وران، اهل حرفه، اربابان و سرمایه داران در همان موقعیت و موقف اجتماعی و اقتصادی قرار دارند که شوهران و یا فرزندان شان قرار دارند. مثلاً نمی شود زن یک دهقان را با زن یک ارباب از لحاظ عاید، مصرف، خورد و خوراک، پوشاک، محل زندگی، «عزت» و «احترام» برابر هم قرار داد و شامل یک طبقه دانست.

زنان زحمتکشان در کنار شوهران شان در مزرعه کار می کنند، به تربیه مرغ، گاو، بز و گوسفند می پردازند. زنان کوچی دوشادوش مردان شان به چوپانی مصروف اند و در کوچکشی های مداوم مساوی مردان کار می کنند. بسیاری از زنان زحمتکشان در اقتصاد خانواده نقش برابر مردان را ایفا می کنند. قالین، گلیم و جوال می بافند، خامک دوزی و ماشین دوزی می کنند، بافندگی و نان پزی می نمایند، در جاهایی مثل نورستان به زراعت و هیزم آوری مصروف می شوند، در شهر ها به معلمی، کارگری و مستخدمی مصروف اند و بر این مستخدمان اصطلاح تحقیر آمیز «خاله کگ» می گذارند( زن یک سرمایدار و یا خان وارباب را می توان «خاله گک» گفت؟) و بالاخره بار سنگین ولادت را بی هیچ امکان صحی به دوش می کشند. آیا زنان اربابان و سرمایه داران هم این کار ها را انجام می دهند که با زنان زحمتکشان داخل یک طبقه تعریف شوند؟

 و در آخر زحمتکش کسیست که برای به دوران در آوردن چرخ اقتصادی کشور، عرق بریزد. بخش کوچکی از این عاید را خود بگیرد و بخش عمدۀ آن به جیب همان پنج درصد ارباب و سرمایه دار بریزد. معلوم است که زنان زحمتکشان مثل شوهران شان چنین وضعیتی دارند. اما زنان اربابان و سرمایه داران مثل شوهران شان بخشی از پول های چپاول و استثمار را به خود اختصاص می دهند و در مصرف آنها هیچ تفاوتی بین زن و مرد خانواده وجود ندارد. این زنان نیز به عنوان بخشی از استبداد، بیدادگری و استثمار به حساب می آیند و به این خاطر زحمتکشان به طور قطعی نباید اصطلاح غیر علمی «طبقۀ ذکور» و «طبقۀ اناث» را به کار برند و مشت آنانی راکه این اصطلاحات را قصداً استعمال می کنند، باز نمایند. 

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

درد هاي زن کارگر شهید

کارگر شهید محمد كريم، فرزند محمد انور که 16 سال در تصدی برشنا  عرق ریخت،در ماه سنبلۀ 1387 حین کار بر ترانسفارمری در شهر کابل به اثر برق گرفتگی جان باخت  و خانم بیچاره اش را با 7 فرزند تنها گذاشت. هفتمین فرزندش که سه ماه بعد از مرگ پدر به دنیا آمد هرگز روی سعادت و خوشبختی را ندید. 

خانم این کارگر بعد از مرگ شوهر به خانۀ خسر رفت تا مگر فرزندانش را به خانه خسرش برد، اما برادر شوهرپیشنهاد ازدواج به او کرد، مگر این زن وفادار به این پیشنهاد و فشار خانوادۀ شوهر تن نداد و دوباره به  خانۀ شوهر کارگرش که با خون و عرق ساخته بود، پناه برد و خود در تصدی برشنا به عنوان مستخدم به کار اشتغال یافت و بزرگترین دخترش که 12 سال عمر داشت با دل پرخون و چشمان پر اشک، برای سرپرستی فرزندانش از مکتب خارج ساخت و بالاخره به شوهر داد تا سرپرستی پیدا کند.

این زن شجاع بادل پر از درد می گوید «من به وظیفه بودم که پسر شش ساله ام« تمیم» را موتر زد و ساعت ها کنار جاده افتاده بود تا یکی از همسایه ها او را به شفاخانه رساند. من پولی نداشتم تا او را تداوی کنم و بالاخره با قرض همسایه ها و کمک کارگران برشنا، قادر به تداوی او شدم».

کارگر شهید محمد كريم که عمری در راه خدمت به مردم جان کند، اما اینک فرزندان او در قعر مصایب و مشکلات زندگی دست و پا می زنند و این وضعیت بعد از مرگ اکثر خانواده های کارگر نه تنها در افغانستان که در بسیاری از کشور های جهان به وجود می آید وچون در زندگی با فقر زندگی می کنند، بعد از مرگ کوچکترین تضمینی برای زندگی فرزندان شان ندارند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

په هېواد کې د بی کارئ کړکیچ

ویل کېږي چې په هېواد کې  60 سلنه وګړي د فقر له لیکې لاندې ژوند کوي چې عاید یې د یو ډالر (۴۵ افغانۍ) څخه ټیټ دی، دا په دې معنی چی 15 ملیونه افغانان په دې نه توانیږي، چې د ژوندانه لومړنیو اړتیاوو ته لاسرسی پیدا کړي.

که چیرې د ښارونو سړکونو او څلورلارو ته ځیر شو، نو په زرګونه خلک به تر سترګو شي، چې د مناسب کار د نشتوالي له امله یا په څلور لارو کې د دې لپاره دریږي چې څوک به یې د کار لپاره بوځي او یا هم د سړکونو په سر ولاړ، موبایل کارتونه یې په لاس او د پلورلو له خاطره په یو او بل موټر پسې ټوله ورځ منډې وهي.  

د موبایل کریدټ کارت پلورنکي چې ډېری یې ځوانان دي، په دغه کسب کې د کمې ګټې باوجود بیا هم د کار او روزګار د نشتوالي له امله اړ دي چې هره ورځ د سهار له ملا بانګ سره سم له کوره راووځي او د شپې ناوخته د سړکونو په سر په دې هیله ولاړ وي چې ګواکې څوک به ترې کریدټ کارت راونیسي او یو څه ناڅه د کور د اړتیاوو چاره به یې پرې وشي. كارت پلورونكي چيگ اكثر حگوانان دي او د كار لپاره خاص او معين حگاي نلري نو مجبور دي چيگ په ژميگ او اوؤي كيگ د سؤك په غاؤه ودريإي. د كابل شگار ككړه هوا تنفس كؤي. دوي سهار وختي كار ته راحگي او حگيني د شپي تر 12 بجي د سؤك په غاؤه ولاؤ وي. حگيني وخت باران او تر واوري لاندي ناست وي او انتظار لري چيگ يو خگوك پيدا شي او يو كارتگ واخلي.

د کوټه سنګي په څلور لارې کې یو ۲۳ کلن ځوان چې په لاس کې یې د موبایل کارتونو بنډل و او یو او بل موټر پسې ځغلیده، داسی وایی، چې ناچارۍ دې کار ته اړویستلی دی: « زما نوم عطاالله او د کابل د دوغ آباد سیمې اوسیدونکی یم، یولس کسیزه کورنۍ لرم او د کور سر سړی زه په خپله یم، نور کوم کسب روزګار نه پوهیږم، نو زه مجبور یم، چې د سهار له ملا بانګ سره له کوره ووځم او شپی تر لس بجی پوری د سړک پر سر موبایل کارتونه وپلورم».هغه زیاتوي، «که د دولت لخوا ورته د کار زمینه برابره شي، لومړی دا چې د خپلې کورنۍ اړتیاوو ته ورسیږي او په دوهم قدم کې به یې د ده اولادونه یی د ټولنې د اوږو بار لامل ونه ګرځي».

دغه شان د کابل په ده افغانانو سیمه کې ۳۴ کلن غلام فاروق چې موبایل کارتونه یې په لاس کې یو او بل لورې ته په موټرو پسې منډې وهي وایي: «اوس خو غنیمت دی، ځکه چې هوا توده ده، په ژمې کې هم د کار د نشتوالي له امله مجبور یو سهار په خړه له کوره ووځو او دشپی تر ناوخته، څو یو مقدار پیسې ترلاسه او د کور اړتیاوې پرې پوره کړو».

هغه وویل، چې دی په کسب او روزګار هم پوهیږي، خو اقتصاد یې دا اجازه نه ورکوي چې خپل کسب ته ادامه ورکړي: زه نالوسته یم، خو د کسب خاوند یم، زه کولی شم له هوا او روانو اوبو څخه بریښنا جوړه کړم، خو له بده مرغه زما اقتصاد په هیڅ حساب دی او هيخگ خگوك راسره هم مرسته نه کوي چې خپل دغه کسب ته ادامه ورکړم.
کارت پلورونکی هیخ امید د دولت او موسسی خحه نه لری. خکه دوی پوهیژی چه دا دولت او دا موسسات د بهرنیو لاسونه ته گوری او  په فساد ککر دی.  دوی دا اتکل کوی که خارجیان، دولت او انجوگانی در افغانستان دزیارکشانو به غم کی وای نو دومره زیارایستونکو ار نه وو چی بهر ته وتشتی او خپل توان او طاقت د نور په خدمت کی پریژدی .

ای هلا !

تا که او زحمت کشد
خون دل باید چشد
باسر انگشتش روان
خون او در جام روز
مظهر سرمایه سوز
زندگی در مشت او
کولۀ باری پشت او
گر که صف آرا شود
فاتح دنیا شود
بر سرير زندگي
بشکناند بندگي
با شكوه بازوان
منجی فرزادگان
بشكفاند داد را
بشكند بيداد را
صبح ها تا شام ها
می نهد بر گام ها
شیرۀ جان خودش
کوه ایمان خودش
آفریند سود را
 هست را و بود را
زندگی، سازندگی
بر ستم تازندگی
بر جبین کارگر
در نهاد بذرگر
این صدا تا جاودان
بر رواق آسمان
ای هلا! بر پا شوید
شهرۀ دنیا شوید
نام تان جاوید باد!
مظهر امید باد!

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

زحمتکشان و تحقیر های لفظی

در کشور ما و برخی از کشور های آسیایی، کارگر را «مزدور» می نامند. در حالیکه «مزدور» اصطلاح تحقیر آمیزی است که برای افراد وابسته(چیزی شبیه جاسوس)  به کار برده می شود.  علاوتاً اصطلاح تحقیر آمیز«نوکر» نیز برای کارمندان پایین رتبه دولتی به کار برده می شود. کارگران و مستخدمانی که در روز های رخصتی و یا شبانه موظف به کار اند «نوکری» نامیده می شود که اشارۀ به همان اصطلاح توهین آمیز «نوکر» است. در دهات برای فرزندان دهقانان از سوی مالکان و اربابان نام های خاصی که بعضی با «کاف تحقیر» همراه است، به کار می برند. چون تورک، مرغک، کوتاه گک، دیوانه، موشک، چرکک، ملا گک، کُپ، قیچ، کاجک، گُد، سیاه، دینگ، لنگک، پیت، گَرگ، گُرگک، کَل، گُنگه، کَر و غیره. اما بر فرزندان اربابان و سرمایه داران نه تنها چنین نام هایی گذاشته نمی شود بلکه از دوران طفولیت القابی چون سردار، پاچا، نامی، آغا و تخلص های  خاندانی که بوی طبقاتی می دهند، گذاشته می شود و به همان القاب یاد می گردند.

اربابان و سرمایه داران و عوامل ستم آنان کوشش می کنند تا به هر شیوۀ روحیۀ فرزندان زحمتکشان را از همان آغاز زندگی بکشند و با این اصطلاحات به همه بفهمانند که اینان مستوجب چنین تحقیر ها و توهین هایی اند و هیچگاه نباید هوای قدرت را در سر بپرورانند. قهرمانان زحمتکشان را در تاریخ به عنوان دزد، باغی، رهزن، مخالف قانون و نظم عامه، آدمکش و جانی ثبت کنند و در ذهن فرزندان زحمتکشان القاء نمایند. خالق که نادرشاه این جلاد کم نظیر تاریخ را قهرمانانه به درک فرستاد، در تاریخ به عنوان «جنایتکار» ثبت کردند و با او 16 زحمتکش دیگر را مُثله نمودند، اما نادر خون آشام را «شاه شهید و سعید» نامیدند. به این صورت ایدیولوژی، فرهنگ و تاریخ نویسان زحمتکشان و ستمگران از هم فرق دارند. زبان و اصطلاحات و مقولات دو طرف متفاوت اند. اما چون پول، قلم و کاتب در اختیار ستمگران قرار دارند، لذا اکثر تاریخ نویسان برای ستمگران می نویسند و به ستمکشان توصیه می کنند که تا ابد بار ستم اربابان و سرمایه داران را به دوش بکشند و صدایی نکشند که مستوجب عذاب دنیوی و اخروی می شوند.  

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

د خځلو ماشومان

افغانستان د هغو هیوادونو له ډلې څخه شمیرل کیږي چې د نورو وګړو تر څنګ، ماشومان یې تر ټولو زیات له کړاونو، رنځونو او بدبختیو سره مل دي، چې دا د بیوزلو هیوادونو یوه تر ټولو مشترکه ځانګړنه ده. په شتمنو هیوادونو کې چې د بیوزلو د ځپلو له لارې سوکاله ژوند لري، خپلو ماشومانو ته هر ډول آسانتیاوې چمتو کوي، خو د افغانستان په څیر هیوادونو کې چې زیاتره اوسیدونکي یې بیوزلي دي، د کورنیو د مشرانو تر څنګ ماشومان هم باید له سهاره تر ماښامه کار وکړي څو خپلې کورنۍ ته یوه مړۍ ډوډۍ پیدا کړي.

زموږ د هیواد ماشومان له تفریح سره بیګانه دي؛ هغوی په خځلو کې لوبې کوي او پارکونو، سینماګانو او نورو تفریحي ځایونو ته تللی نشي. زموږ د هیواد ماشومان له ساده ناروغیو څخه مري، ځکه ماشومان مو روغتونونو ته تللی نشي او درمل ته لاسرسی نه لري. د افغانستان ماشومان د پلاستیکي بوتلو او نورو شیانو په لټه کې له سهاره تر ماښامه د کثافاتو په منځ کې ګرځي څو دغه شیان په بازار کې وپلوري او له خپلې کورنۍ سره مرسته وکړي.

که څه هم په افغانستان کې یو شمیر شتمن خلک د ماشومانو په نوم یوه ورځ لمانځي، خو دغه کار یې یوازې د بیوزلو د تیرایستلو لپاره دی، نه دا چې له هغوی سره د ماشومانو فکر وي. هغوی د خپلې شتمنۍ او پانګې د زیاتولو فکر لري، که نه دوی کولای شول په خپلو پیسو د ماشومانو د کورنیو لپاره د ښه کار زمینه برابره کړي او د ماشومانو د تفریح او سوکاله ژوند د تیرولو لپاره تفریحي ځایونه.

ماشومان هغه مهال له دې وضعیت څخه راوتلی شي چې په هیواد کې د شتمنو او بیوزلو تر منځ واټن موجود نه وي؛ ټول یو ډول ژوند ولري او یا لږ تر لږه یو له بیوزلۍ او لوږې څخه مړ نشي او بل له زیاتې شتمنۍ او پانګې څخه. تر څو د بیوزلو او شتمنو تر منځ دغه واټن موجود وي، ماشومان به نه دارو او درمل ولري، نه د خوړلو لپاره خواړه او نه د تفریح لپاره وخت؛ ماشومان به په همدې ډول په خځلو کې لوبو کولو ته دوام ورکړي او په کثافاتو کې به د خرڅلاو لپاره د شیانو په لټه کې وي.

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

زحمتکشان کیانند؟

در تمام کشور ها، زحمتکشان اکثریت نفوس را می سازند. زحمتکشان شب و روز کار می کنند و  برای تمام جامعه خورد و خوراک تهیه می کنند.  اینان با وجودی که زندگی تمام افراد جامعه را تضمین می نمایند، اما هیچگاه برابر کار و انرژی که از دست می دهند، مزد نمی گیرند.  به این خاطر اکثر آنان زندگی بخور نمیر داشته، از خورد، خوراک، مسکن و پوشاک لازم بر خوردار نیستند. به برق و آب صحی دسترسی نداشته، پول تداوی و مراجعه به داکتر را ندارند. زحمتکشان در گرما و سرما کار می کنند و پولی ذخیره کرده نمی توانند. زن و فرزند زحمتکشان نیز  کار می کنند و فرزندان برخی از آنها به مکتب رفته نمی توانند. زحمتکشان شامل اقشار  و طبقات زیر اند:

کارگران: کارگران در شهر و ده به کار مصروف اند، اما بیشتر در شهرها کار می کنند. کارگرانی که بر ماشین و فابریکه کار می کنند، کارگران صنعتی گفته می شوندو عموماً در شهر ها زندگی دارند. بیشتر کارگران روز مزد ساختمانی در شهر و دهات  به کار مصروف اند. در این سالها که خارجی ها و سرمایه داران داخلی بر کار های  ساختمانی بیشتر از هر بخشی سرمایه گذاری کرده اند، کارگران ساختمانی از تمام بخش های دیگر بیشتر بوده، در کابل هزاران کارگر ساختمانی روزانه برچهاراهی ها صف می کشند. کارگران در کار های دولتی نیز مصروف کار اند، در معادن  زغال، نفت، گاز و سنگ های قیمتی نیز کار می کنند. کازگرانی که بر ماشین های زراعتی کار می کنند، کارگر زراعتی نامیده می شوند. کارگرانی که در کار های سنگین عرق می ریزند به نام کارگران یخن سیاه و کارگرانی که با تخنیک پیشرفته به کار مصروف اند و فقط با سویچ چرخ تولید را به گردش در می آورند به نام کارگران یخن سفید نامیده می شوند.

دهقانان یا بزگران: بیشتر زحمتکشان کشور ما را دهقانان تشکیل می دهند. دهقانان با وسایل و ابزار زراعتی چون تراکتور، واترپمپ، قلبه، ماله، بیل، کلنک، شاخی، چپر و غیره سرو کار دارند. در شرایط کنونی دهقانان 80 درصد زحمتکشان افغانستان را می سازند و به این خاطر نیروی اصلی زحمتکشان را تشکیل می دهند. باغبانان و چوپانان نیز زندگی مشابه دهقانان داشته و به این خاطر جزئی از این طبقه به حساب می آیند. دهقانان عموماً در دهات زندگی دارند و بیشتر ثمرۀ کارشان را اربابان تصاحب می شوند.

اهل حرفه و پیشه وران:  اهل حرفه و پیشه وران نیز طیف وسیعی را در افغانستان می سازند و  چون هریک از آنها وسایل کار  را در اختیار دارند، لذا «خرده مالک» نیز نامیده می شوند که شامل نجاران، آهنگران، مسگران، سلمانان، قصابان، تکسی وانان، قنادان، مستری ها، برقی ها، دستفروشان دوره گرد، پیتاو فروشان، کراچی وانان، کارت فروشان، دوکانداران خرده و غیره  می باشند.

نشریۀ زیار که آیینۀ تمام نمای دنیای زحمتکشان است، در هر شماره وظیفۀ خود می داند که روز گار، زندگی ، ظلم و ستمی که از سوی استبداد و استثمار برآنها می رود را به بحث و ارزیابی بگیرد و راه متشکل شدن و  دفاع از حق شان را توضیح نماید.