پارک صنعتی پلچرخی کابل یکی از مراکز بزرگ صنعتی کشور می باشد که در آن نزدیک به 20 هزار كارگر در بیش از280 کارخانه خورد و بزرگ تولیدی مصروف کار اند که اکثریت این کارگران در وضعیت بد ا قتصادی به سر می برند. این کارگران مانند کارگران سایر نقاط کشور از امتیازات بیمۀ صحی، حق تقاعد، مسکن و نظایر آن به صورت عموم محروم می باشند.
یکی از موارد دیگری که در این کارخانه ها به آن کمترین توجه صورت گرفته است، مسئله بی تفاوتی کارخانه داران به شرایط ایمنی کارگران و یا استفاده از ابتدایی ترین وسایل تحفظی یا وقایوی مانند: ماسک، دستکش، عینک، لباس کار و غیره می باشند که اکثراً باعث واقعات ناگوار وحوادث دلخراش برای کارگران در این کارخانه ها می گردد.
این کارگران فاقد وسایل ترانسپورتی بوده و همه روزه ناگزیر اند که هرصبح به عزم کار حرکت کنند تا به محل وظیفه برسند و به همین ترتیب بعد از ختم کار هم شب ها به خانه می رسند.
فرزندان این کارگران اکثراٌ وضع خوبی نداشته و به علت فقری که گریبانگیر این گونه خانواده ها می باشد، کودکان شان اکثراً از دسترسی به مکتب و آموزش دانش و سواد محروم بوده و به کارهای شاقه در نقاط مختلف شهر مصروف می باشند.
شماری از این کودکان که خانواده های شان در نقاط مرتفع و خانه های سرکوهی زندگی می کنند کارشان عمدتا تأمین آب مورد ضرورت و انتقال آن از نل های ساحات هموار به خانه هایشان می باشد.
این کودکان توانایی انتقال بیش از دو بشکۀ سه لیتره آب را در روز ندارند، زیرا از یکسو به آب نل یا آب آشامیدنی صحی دسترسی مشکل بوده و کودکان ناگزیر اند در کنار چاه های آب ساعتهامنتظر نوبت بنشینند؛ از سوی دیگر فاصله ای را که طی می کنند خیلی زیاد می باشد.
گارگران پارکهای صنعتی با آنکه مزدی ندارند تا مخارج زندگی شانرا تأمین کنند، کارگران در این شهرک دچار دلهره بوده و فکر می کنند هر زمانی که مالکان کارخانه ها نیاز نداشته باشند، دست شان را از کار می گیرند.
گل محمد یکتن از کارگران "شرکت کمپل بافی پکتیا" در پارک صنعتی پلچرخی، که شرکت متذکره با واردات کمپل های چینی، ایرانی، ترکی و کشور های دیگر نتوانست رقابت کند و دچار ورشکستگی گردید، به خبر نگار نشریه زیار گفت: "من در شرکت کمپل بافی پکتیا کار می کردم، با آنکه معاشم کم بود اما ازاینکه مصروف کار بودم، بازهم راضی بوده و چاره سازی می کردم. مالک فابریکه هر وقت به ما هشدار می داد که فروشات ما کم است و مصرف ما را پوره نمی کند، ممکن شما را رخصت کنم. یک روز واقعاً همین طور شد و برای ما گفته شد که سر از فردا دروازه فابریکه بسته می شود وشما رخصت هستید.
به همین ترتیب کارگران زیادی هستند در تعدادی از کارخانه های دیگر که سرنوشت مشابه گل محمد را دارند. ده ها فابریکه چه در پارک صنعتی پلچرخی یا پارکهای صنعتی سایر شهر های افغانستان در اثر عدم توانایی رقابت با اجناس وارداتی و یا بنا به دلایل مختلف دیگر، ورشکسته شده و کارگران شان بیکار شدند.
اما بار این همه بدبختی ها که از اثر رقابت سرمایه داران و بیکارگی دولت در ایجاد اشتغال به وجود آمده، بدوش کارگران افتاده و این طبقه زحمتکش که جز نیروی کار خود سرمایه دیگری برای ادامه زندگی ندارند، ناگزیر هستند بازهم به دنبال کار وفروش نیروی کار شان از یک شهر به شهر دیگر سرگردان باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر