بعد از سقوط دولت نجیب و تهاجم خارجی ها به افغانستان، بیشترین سرمایه گذاری ها در بخش ساختمانی صورت گرفت، چون در جریان 30 سال جنگ، شهرها و روستاها ضربات جدی را در بخش ساختمانی متحمل شده بودند. هزاران خانه در دهات ویران شدند و اکثر شهر ها به خرابه ای مبدل گشتند، برگشت مهاجران با مشکل جدی سرپناه مواجه شد و در 14 سال مهاجرت اکثر خانه ها ویران و ساختمان های دولتی از میان رفتند. به این خاطر هم سرمایه داران داخلی که چون دلال عمل می کردند و هم کمپنی های خارجی، بیشترین سرمایه گذاری را به این بخش اختصاص دادند. تا سال 2007 حدود سه ملیارد دالر برکار ساختمانی سرمایه گذاری شد و این گراف در سه سال گذشته به 5 ملیارد دالر رسید. شهرها با برگشت آوارگان و ورشکستگی دهقانان یکباره مورد هجوم قرار گرفتند و در دهسال گذشته نفوس پایتخت از یک ملیون به 5 ملیون نفر بالا رفت. شهرک سازی ها، اعمار خانه های بی نقشه(60 درصد کابل بی نقشه است)، هوتل ها ومارکیت ها، نیروی عظیم کار را می طلبید. تهیه مواد خام برای ساخت و ساز ساختمان ها(خشت، بلوک، سمنت، آهن، گچ، ریگ…) به نیروی کار دیگری ضرورت داشت و کارهای چون نلدوانی، لین کشی، کلکین و دروازه سازی،موزاییک کاری… را نیز گسترده ساخت که اینک بیش از نیم ملیون کارگر دربخش ساختمانی در سرتاسر کشور به کار اشتغال دارند.
جان کنی نیم ملیون کارگر که در خدمت تولید ارزش اضافی و سود برای سرمایه داران و دلالان سرمایه می باشند، نقش مهم در اقتصاد بازار کنونی کشور ما دارد. با این همه روزانه فقط مبلغ 250 افغانی معادل5 دالر به این کارگران پرداخته می شود که فقط ارزش یک کیلو گرام گوشت را دارد. آن هم بخشی از این کارگران روزانه بیکار می مانند که دیده ایم چگونه بر چهارراهی ها صف می کشند و با اندوه خاصی عابران را نگاه می کنند و انتظار دارند که چه وقت کارفرمایی او را به کاری دعوت کند. در مورد چگونگی کار و مزد این کارگران از سوی دولت چیز خاصی به تصویب نرسیده و به این خاطراین کارگران هیچگونه مصئونیت شغلی ندارند. مخصوصاً که بخش اعظمی از کار ساختمانی را کارکنان پاکستانی در انحصار خود در آورده اند. آنان می توانند با مزد کمتر کار بیشتر انجام دهند، چون 250 افغانی معادل 500 کلدار است که این روز مزدی برای بیشتر این کارگران در پاکستان میسر نیست.
علاوتاً در بخش های ساختمان سازی که خارجی ها به آنها مصروف اند، بیشتر از کارگران هندی، سریلانکایی، نیپالی و بنگله دیشی استفاده می کنند و یکی از کارهای مهم کنسولگری وزارت خارجه ترتیب و تنظیم ویزا برای این کارگران می باشد. چون خارجی ها به کارگران افغان اعتماد ندارند و با پرداخت مزد بیشتر از کارگران منطقه استفاده می کنند. بیکاری کارگران افغان باعث می شود تا بیشتر جوانان به صفوف اردو، پولیس و امنیت یورش ببرند و از این نیرو در جنگها با مزد بسیار پایین استفاده شود.
از جاییکه در شرایط کنونی جامعۀ افغانستان یک جامعۀ مصرفی و فاقد تولیدی صنعتی است، کمپنی های سود خوار منطقه و جهان بنجل های خود را در این جا آب می سازند وتعداد کارگران صنعتی در افغانستان از 40 هزار نفر تجاوز نمی کنند، پس معنی کارگر در کشور ما بیشتر حول کارگران ساختمانی می چرخد. در میان کارگران ساختمانی، ماهر و غیر ماهر، یخن سیاه و یخن سفید وجود دارند. در برخی از کارهای ساختمانی ابزار کاری پیشرفته و تکنولوژی مدرن به کار گرفته می شود که با سرانگشت این کارگران به حرکت در می آیند، در حالیکه بخش دیگر با تابه کشی و خشت اندازی نیروی کار خود را به فروش می رسانند.
در روزگار کنونی تشکل پذیری و پیشرفت کارگران افغانستان بیشتر معنی کارگران ساختمانی را می دهد، به این خاطر اگر این کارگران در سرتاسر کشور، مخصوصاً پایتخت که طیف بسیار بزرگی را در خود جا داده، به آگاهی نسبی برسند، قادر به تغییر وضعیت کار در افغانستان می گردند. این اولین و مهمترین وظیفۀ تشکلات کارگری است که در میان این کارگران بروند و با آگاهی دهی از حقوق شان سیل عظیمی آنان را به حرکت در آورند تا با شرایط بهتر به فروش نیروی کارشان بپردازند و بالاخره این نیرو را از کالا و بازار بیرون آورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر